چکیده:
مرگ و زندگی پس از آن، از معماهای بزرگی است که همواره ذهن انسان را به خود معطوف کرده است. در ادبیات شرق و غرب، آثاری در توصیف چگونگی این زندگی و عقیده به معاد در قالب داستان سفر به جهان دیگر یافت می شود. مثنوی سیر العباد الی المعاد اثر سنایی و ارداویراف نامه که از متون پهلوی در آیین زرتشتی است، دو نمونه از این سفرها هستند. این دو متن مبتنی بر تجربه عرفانی معاد، تصاویر و اشکال حیرت زا و هیجان آوری را از این زندگی منعکس می سازد. هدف از این مقاله بررسی مقایسه ای این دو اثر در شاخص ترین زمینه-های مشترک تجربه عرفانی است. ضمن این بررسی در پی تبیین این فرضیه هستیم که این توصیفات دور از تجربه معمول، مبتنی بر بیانی نمادین اند. بیان نمادین ضمن توصیف و تشریح یک تجربه بیان ناپذیر، نقش مهمی در خردپذیری و تقویت ایمان به عقیده معاد دارد. به این منظور سنایی و ارداویراف حقایق جاودانگی، بهشت، دوزخ و صور اعمال را در قالب نمادهایی همچون گذشتن از پای حد زمان، خواب هفت روزه، افلاک و ستارگان، موجودات وحشی، کنیز و ... تصویر می کنند.
خلاصه ماشینی:
"بنابر آیات قرآنی و نظر حکمای اسلامی، سه گروه در راه سلوک آخرت قرار دارند (نکـ : الواقعه/7ـ12)؛ اهل شمال که بدان عالمند و به حسب درکات دوزخ دارای مراتب بسیار و احوال متضاد و متقابلی هستند؛ اهل یمین که نیکان عالمند، همواره در سلوکند و مراتب و درجات کمال را یکی پس از دیگری طی میکنند؛ و گروه سوم سابقان اند که اهل وحدتند، از راه و سلوک منزه و خود مقصد همۀ سالکان گشتهاند؛ کمال بهشت به ایشان است اما آنها به بهشت التفاتی ندارند و همۀ حالها برای ایشان یکسان است (طوسی، 1366، 28ـ27).
این سلوک عرفانی در سیرالعباد از انسان اسیر و در بند تاریکیهای عالم ماده آغاز میشود و سنایی از صفات ناپسند اهل تضاد و ساکنان دوزخ در قالب صور عناصر چهارگانه سخن میگوید.
برخلاف سیرالعباد که در آن ویژگی سعد و نحس افلاک لزوما با ساکنان سعید یا شقی هر فلک مطابقت ندارد، در ارداویراف نامه اختصاص سه طبقه از بهشت به ستاره پایه، ماه پایه و خورشید پایه با ویژگی تعیین کنندۀ آنها در سرنوشت نیک آدمیان قابل انطباق است و ساکنان هر یک از این طبقات با خصوصیات ظاهری مرتبط با نام آن طبقه سنخیت دارند.
در ارداویرافنامه نیز رویارویی روان با اعمال تجسم یافته توصیف میشود اما برخلاف سیرالعباد، که در بیان نمادینش، انسانها بدون اشاره به هرگونه ویژگی جنسیتی در بند اعمال خویش مجسم میشوند، ارداویراف تنها تجسم اعمال یک مرد را آن هم در قالب زن توصیف میکند."