چکیده:
از آنجا که نفس آدمی از نظر بسیاری از حکما امری مجرد و بسیط است، مسئله حرکت آن همواره ذهنها را بخود مشغول کرده است ارسطو این حرکت را به بسیاری از فیلسوفان پیش از خود نسبت داده است که با توجه به رویکرد طبیعت انگارانه آنان، این نسبت میتواند درست باشد. ارسطو که برخلاف افلاطون، مسئله تجرد نفس در نظر او مبهم و دوپهلوست، هرچند نفس را محرک دانسته است، اما حرکت بالذات آن را مطلقا نادرست میداند و درباره حرکت عرضی آن دیدگاههای نامشخص و ناهمگونی دارد. بنظر میرسد اولین جرقه های نظریه حرکت در جوهر نفس بدست خواجه نصیر طوسی، با استنباط از عبارتی از بوعلی زده شده است که سرانجام بدست توانای ملاصدرا شعله ور میگردد. ملاصدرا خود را در طرح این نظریه مبتکر نمیداند و پیشینه آن را در آیات قرآنی و در بین آراء عرفا و حکما ردیابی میکند. ابتکار او در این امر را باید در مبتنی کردن آن بر مبانی فکری و بویژه مبانی هستی شناختیی مانند اصالت، وحدت و تشکیک وجود و همچنین مبنا قراردادن آن برای طرح نظریه های ابتکاری در زمینه انسان شناسی و معرفت شناسی دانست؛ بگونه یی که میتوان گفت این نظریه مرکز ثقل علم النفس ملاصدراست و با محوریت آن، انسانشناسی، معادشناسی و معرفت شناسی دگرگون شده و با رویکردی متفاوت، مسائل نوینی را تجربه میکند و هنر اندیشه ورزی به بهترین وجه نشان داده میشود.
خلاصه ماشینی:
"تبیین سیر تدریجی نظریههای حرکت نفس،از آغاز تا دگرگونی جوهری آن ناصر مؤمنی* چکیده {IBاز آنجا که نفس آدمی از نظر بسیاری از حکما امری مجرد و بسیط است،مسئلۀ حرکت آن همواره ذهنها را بخود مشغول کرده است ارسطو این حرکت را بهبسیاری از فیلسوفان پیش از خود نسبت داده است که با توجه به رویکرد طبیعتانگارانۀ آن،این نسبت میتواند درست باشد.
دربارۀ این نوع از حرکت و مبتکر آن یعنی صدر المتألهین،تاکنون مطالب زیادیدر قالب کتاب و مقاله،بنگارش درآمده است ولی آنچه کمتر مورد توجه و تدقیق وارزیابی قرار گرفته است،حرکت در جوهر نفس بوده است که ملا صدرا بتفصیل دربارۀآن بحث کرده و از آن نتایجی نوین گرفته است؛بگونهیی که میتوان،آن را محورعلم النفس او بحساب آورد و از مهمترین مبانی وی در این زمینه تلقی کرد.
32 ابن سینا با وجود آنکه استکمال نفس را پذیرفته است،ولی صریحا میگوید:جایز&%00715FRTG007G% نیست گفته شود نفس ناطقه بالعرض متحرک است،مگر به مجاز،«زیرا حرکت بالعرض،برای چیزی است که بسبب محل خود دارای وضع و موضعی باشد،و این وضع و موضعرا با از دست دادن محلی که در آن واقع شده است،از دست بدهد.
با وجود این،میتوان گفت همانگونه که ابن سینا برخلاف نظر شایع خود برردحرکت جوهری اجسام و همچنین نظریۀ اتحاد عال و معقول و اقامۀ دلایل متعدددر این رابطه،در مواردی در تأیید این دو نظر سخن گفته و ممکن است از نظر خودعدول کرده باشد؛در اینجا نیز شاید نظر خود را تعدیل نموده و بنحوی حرکت درجوهر نفس را پذیرفته باشد."