چکیده:
شک از جمله حالات نفسانی انسان است، هنگامی بروز مییابد که انسان در درستی و نادرستی احکام ذهنی احتمال همسان دهد. شک دستوری یا روش شناختی دکارت متمایز از شکاکیت سوفسطی و شکاکیت از نوع عملگرایی است. در مقاله مزبور تفاوت شک روشی و غیر روشی (لاادریگری، پورن، غزالی، مونتنی، هوسرل) مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه تبیین، تعابیر شکاکیت دکارت و دلایل دکارت (خطای حواس و فرضیه رویا) برای جواز شک روش شناختی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"2او برای رسیدن به هدفخویش نخست به بررسی علل تشکیک و عوامل تردید در اشیاء و امور میپردازد تاببیند آیا در میان این همه اشیاء و امور چیزی باقی میماند که دیگر نتوان در آنشک و تردید نمود و یا اینکه چنین چیزی هرگز یافت نمیشود؟ دکارت در بررسی علل شک،هرچیزی را که کمترین شک و تردیدی در وجودآن قابل تصور باشد،باطل قلمداد میکند تا به اصل نخستین و علم یقیینی و معرفتقطعی برسد و یا اگر نتوانست امر یقیینی را کشف نماید،دستکم باور کند که هیچامر یقیینی یا معرفت قطعی وجود ندارد.
طریق و روشی که دکارت برای رهایی از شک خود اختیار نمود،هرگز او را درتشکیک و تردید در آراء و عقاید گذشته خویش متوقف نکرد بلکه برعکس سرانجاماو را به ساحل نجات یعنی علم یقیینی و دانش قطعی رهنمون شد اما وی نمیتوانست به چنین هدف والایی دست یابد مگر آنکه دستکم یکبار و صرفا یکبارتمام آراء و عقاید گذشته خود یا هرچیز دیگری که کمترین شک و تردیدی در آندیده میشود باطل تلقی نماید تا با روش مزبور اولا،افکار و عقاید گذشته خود راتهذیب و اصلاح کند و ثانیا،اساس و بنیانی نوین برای افکار و اندیشههای خود بیابدتا معارف و علوم را برآن استوار سازد.
دکارت برآن است که برای رهایی از اسارت افکار و عقاید دوران کودکی و نوجوانی وزمان تحصیل در کالج لافلش باید یکبار هم که شده در طول حیات در همه چیز اعم ازاشیاء و امور ذهنی و عینی تشکیک کرد و آنها را باطل تلقی نمود تا افکار درست از غلطبازشناخته شود و بتوان به یقیین و اصل متیقن دست یافت."