چکیده:
«عقل» عالیترین قوه نفس و «معرفت عقلانی» بالاترین مرحله شناخت است؛ هم در فلسفه ملاصدرا و هم در تفکر خواجه نصیرالدین طوسی. در اندیشه هردو فیلسوف، «عقلانیت» بنیادیترین ویژگی انسان محسوب میشود، با این تفاوت که ملاصدرا «عقلانیت نظری» و خواجه نصیر«عقلانیت عملی» را معیار اصلی میدانند. مقاله حاضر به بررسی مقایسه یی دو مفهوم عقل و علم از دیدگاه خواجه نصیر و ملاصدرا میپردازد. خواجه نصیرالدین طوسی گرچه قائل به ارتباط و اتصال نفس ناطقه با عقل فعال بوده و آن را مخرج نفس از قوه به فعل میداند ولی اتحاد آن با عقل فعال را قبول ندارد؛ اما صدرالمتالهین تصریح کرده که نفس ناطقه انسانی با عقل فعال متحد میگردد و فهم این مسئله را مانند اعتقاد به اتحاد عاقل و معقول از افاضات الهی میداند. او به وحدت عقل انسانی باور دارد و به طبیعت علم و غایت و موضوع آن هم آگاه است و در این آگاهی است که به ارتباط علوم و همبستگی آنها از برخی جهات باور دارد. ملاصدرا معتقد است علم عبارت است از ظهور معلومات و ثبوت آنها در نفوس یا اذهان. او برخلاف خواجه نصیر، حقیقت علم را از سنخ وجود میداند و آن را همانند وجود ذومراتب و مشکک دانسته و همه مراحل و مراتب آن را، اعم از ادراک حسی، تخیلی و تعقلی، مجرد میداند. از نظر او عقل عبارت است از تمام اشیاء معقول. در مقابل، خواجه نصیر معتقد است در علم حصولی ارتباط انسان با عین خارجی از طریق صورت است که در ذهن انسان حاصل میشود، درحالی که صدرالمتالهین بر این باور است که «… علم نیز مانند جهل به بسیط و مرکب تقسیم میشود. او با ارجاع علم به هستی و وجود، عرصه اختلافات رایج در حوزه ماهوی بودن علم را تغییر داده است».
خلاصه ماشینی:
خواجه نصیرالدین طوسی گرچه قائل به ارتباط و اتصال نفس ناطقه با عقل فعال بوده و آن را مخرج نفس از قوه به فعل میداند ولی اتحاد آن با عقل فعال را قبول ندارد؛ اما صدرالمتألهین تصریح کرده که نفس ناطقه انسانی با عقل فعال متحد میگردد و فهم این مسئله را مانند اعتقاد به اتحاد عاقل و معقول از افاضات الهی میداند.
در مقابل، خواجه نصیر معتقد است در علم حصولی ارتباط انسان با عین خارجی از طریق صورت است که در ذهن انسان حاصل میشود، درحالی که صدرالمتألهین بر این باور است که «… علم نیز مانند جهل به بسیط و مرکب تقسیم میشود.
بعبارت دیگر، آنها در پی این بودند که آیا هنگام آگاهی انسان نسبت به یک امر یا حقیقت Epistemological خارجی، صورتی از موجود خارجی در ذهن حاصل میشود یا نه (هستیشناختی)؟ و در صورت شکلگیری چنین صورتی، آیا علم همان صورت موجود در ذهن است یا امری دیگر (معرفتشناختی)؟ الشیبی معتقد است: «خواجه نصیرالدین طوسی برای اولین بار کلام را با فلسفه بنحو کاملی درآمیخت تاحدی که کلام و فلسفه بمنزلة یک چیز واحد بشمار روند.
خواجه نصیر گرچه قائل به ارتباط و اتصال نفس ناطقه با عقل فعال است و آن را مخرج نفس از قوه به فعل میداند ولی اتحاد آن با عقل فعال را قبول ندارد، اما صدرالمتألهین تصریح دارد که نفس ناطقة انسانی با عقل فعال متحد میگردد و فهم این مسئله را مانند اعتقاد به اتحاد عاقل و معقول از افاضات الهی میداند.