چکیده:
از آن جا که اخلاق یکی از اقسام حکمت عملی است، دیدگاه فیلسوفان اسلامی در تفسیر عقل نظری و عقل عملی اهمیت به سزایی دارد. این مقاله بر آن است تا تمایز عقل نظری و عقل عملی از دیدگاه استاد حائری را بررسی کند.
برای ریشه یابی نظر وی، در ابتدا آرای فیلسوفانی چون فارابی، ابن سینا، قطب الدین رازی، ملاصدرا و سبزواری در باب تمایز عقل نظری و عقل عملی مطرح شده است. و پس از اشاره به نظر حائری در این زمینه، به تفسیر وی از آرای ابن سینا اشاره شده است، چرا که به عقیده وی، دیدگاه ابن سینا در کتاب های شفا و نجاه با اشارات فرق دارد. حائری تلاش می کند تا با ریشه یابی اختلاف نظر ابن سینا، تعارضات آرای وی را در باب تمایز عقل نظری و عقل عملی حل کند. او دیدگاه برخی از متفکران چون قطب الدین رازی و اصولیانی چون مظفر را نیز به چالش می کشاند.
Since Ethics is one of the subdivisions of practical wisdom، Islamic philosopher’s view point is very important in explanation of theoretical and practical reason.
This paper is going to analyze the distinction between practical and theoretical reason from Haeri’s point of view. In order to finding the roots of his issue، at the beginning we will propose the idea of philosophers like Farabi، Ibn Sina، Qotb- al- din Razi، Mulla Sadra and Sabzevari; then we will have a review on Haeri’s view and his interpretation of Ibn Sina’s one.
With finding and highlighting of contradictions and differences in Ib Sina’s view point، He tries to resolve the antinomies undermining in his ideas about distinction between practical and theoretical reason. He also stands against the view of some thinkers، such as Qotb- al-Din Razi، and some Asuliyyin like Mozaffar، and challenges their ideas.
خلاصه ماشینی:
"ابن سینا در برخی آثار خود،نفس ناطقۀ انسان را دارای دو قوه میداند:یکی قوۀ عالمه و دیگری قوۀ عامله،و اگر هم به هر یک از این دو قوه،عقل گفته میشود،از باب اشتراک لفظی است،چرا که عقل به معنی ادراک است،در حالیکه قوۀ عامله،مبدأ تحریک بدن انسان برای انجام کارهای جزیی است.
تحلیل دیدگاه ابن سینا به عقیده حائری،به خاظر اشکال فوق،ابن سینا در طبیعیات کتابهای شفا و نجاة،برای دانشپژوهان علوم طبیعی که اذهانشان با تحلیلات مابعدالطبیعی خو نگرفته است،یک راهحل کوتاهمدت تعلیمی ارائه میدهد،یعنی عقل نظری را مربوط به قوه عاقلة و عاملة دانسته،و عقل عملی را مربوط به قوۀ عامله میداند که مبدأ و عامل تحریک بدن انسان به سوی افعال جزیی است.
در واقع،اگر عقل عملی،فقط به درک امور کلی میپردازد،آن هم اموری که مربوط به حوزۀ عمل ارادی انسانهاست،چگونه میتوان با آن،رفتارهای شخصی و جزیی و محسوس را که انسانها از روی عقل و اندیشه انجام میدهند،توجیه کرد؟به بیان دیگر،چگونه میتوان به رفتارهای شخصی و جزیی،عقل عملی گفت،یعنی چگونه ممکن است به عمل انسان که از تحریکات ارادی عضات بدن وی ناشی میشود،عقل گفته شود؟اگر مراد از عقل در هردو عقل نظری و عملی،درک معقولات باشد، قهرا معنای عقل،واحد خواهد بود،یعنی چیزی بیش از عقل نظری خواهیم داشت."