چکیده:
هدف از اجرای این پژوهش بررسی رابطه بین سبکهای یادگیری کلب (همگرا، واگرا، جذب کننده و انطباق دهنده) و سبکهای شناختی ویتکین (وابسته به زمینه و مستقل از زمینه) و نقش آن در موفقیت تحصیلی دانش آموزان دختر سال اول دبیرستان بوده است. آزمودنیها شامل 104 دانش آموز دختر سال اول دبیرستان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. روش تحقیق از نوع همبستگی و نوع تحقیق کاربردی بود. برای جمعآوری داده های مربوط به سبکهای یادگیری از سیاهه سبک یادگیری کلب (ISI) و برای دادهها مربوط به سبکهای شناختی از آزمون شکلهای گروهی نهفته ویتکین (GEFT) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از روش همبستگی پیرسن استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین سبکهای شناختی، سبکهای یادگیری مفهوم سازی انتزاعی و موفقیت تحصیلی دروس ریاضی و زبان انگلیسی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"اندرسن31و آدامز(1992 به نقل از پیرس،2000)ویژگیهای این افراد را به شرح زیرتوصیف میکنند:افراد وابسته به زمینه،اطلاعات را به عنوان یک کل پیوسته ادراک میکنند-حافظهخوبی برای اطلاعات و موضوعاتی که به صورت کلامی بیان میشوند دارند،تفکرشهودی و حاضر جوابی سریعی دارند،تحت تأثیر اشکال گوناگون قدرت قرار میگیرند و زود به افراد اعتماد میکنند،موضوعات و اطلاعاتی را که زمینۀ اجتماعی و انسانی دارندزود یاد میگیرند،بیشتر به سمت رشتههای علوم انسانی و اجتماعی میروند،در رشتههاییکه تجزیه و تحلیلی و محاسباتی است همانند ریاضی،موفقیت کمی دارند.
تحقیق حاضر به منظور بررسی رابطه بین سبکهای یادگیری کلب(همگرا،واگرا،جذب کننده،سازشیافته)و سبکهای شناختی ویتکین(مستقل از زمینه و وابسته به زمینه)و نقشآن در موفقیت تحصیلی دانشآموزان دختر سال اول دبیرستان انجام گرفته است وفرضیههای زیر را مورد بررسی قرار میدهد:*بین سبکهای شناختی و موفقیت تحصیلی در درس ریاضی رابطۀ مثبت وجود دارد.
جدول 2-ماتریس همبستگی بین آزمون اشکال گروهی نهفته،وجوه سیاهۀ سبک یادگیری کلب،نمره ریاضی و زبان انگلیسی (به تصویر صفحه مراجعه شود)همانطور که در جدول 2 ملاحظه میشود ضرایب همبستگی بدست آمده از طریقروش همبستگی پیرسن با توجه به اینکه مقیاس آزمونها فاصلهای است،برای تمامیفرضیهها معنیدار است.
همچنین این نتایج میتواند به معلمان کمک کند تا مواد درسی را بهروشی ارائه دهند که به بهترین نحو با افراد گوناگون در کلاس درس مناسب باشد دربرنامههای آموزشی آنها نباید برخی از روشهای مصنوعی و یکسویه را بکار برند،بلکهباید عقاید،مهارتها و بینشهای یادگرفتهشده در کلاس درس را در زندگی واقعی موردآزمایش و تجربه قرار دهند؛زیرا اساس یادگیری تجربهای،فرصت برای تفکر بر رویتجربه است و در مطالعات رسمی باید با کاربرد آن در واقعیت تأکید داشت.
gninrael ecnatsid fo esac eht dna noitacude rehgih ni ecnednepedni dleiF."