چکیده:
بنیادین بودن تبیین ابن سینا بهمنزلهی مبناییترین رهیافت فلسفی به فرایند وحی، که بیشترین بازخوردها و تأثیرات را در سایر متفکران بعد از خود تا به امروز داشته است، ضرورت نگارش مقالهی حاضر به حساب میآید. ابن سینا بیان میدارد که نفس ناطقه وجه امتیاز انسان از سایر موجودات است. نفس ناطقه وی را بر درک کلیات و حقایق عقلی توانا میسازد، بنابراین هنگامی که مسألهی وحی را به مثابهی نوعی معرفت مد نظر قرار میدهد به ناچار میبایست تبیین کند که نفس چگونه از طریق قوای خویش به معرفت وحیانی نائل میگردد. وی مدعی است وحی صرف نزول فرشته یا مکالمهی الاهی با پیامبر نیست، بلکه حاصل تکامل و تعالی نفس نبوی به عالم قدسی است، بدینسان که نخست قوهی نظری تکاملیافتهی نفس نبوی است که قادر به اتصال با عقل فعال (روح القدس) و ادراک معانی کلی میشود و سپس قوهی خیال وی از چنین قدرتی برخوردار است که میتواند اصول کلی را با حفظ اصل وجود و سنخیت و تناسب آن، به صورت خیالی و حسی تنزل داده و در نتیجه کلام خدا را بشنود و فرشتگان الاهی را ببیند. مسألهی دیگری که ابنسینا در این زمینه به تحلیل آن میپردازد معجزه است. معجزه از نظر ابنسینا محدود به افعال خارق عادت انبیا نیست. از نظر او، اصل وحی نیز خود نوعی معجزه است، بنابراین معجزه یکی از اجزا و عناصر مبحث نبوت است که قابلیت تحلیل فلسفی دارد.
Ibn Sina's analysis of the process of revelation is a fundamental one which had a strong influence on the later thinkers. He sees the rational soul as the criterion which distinguishes human being from others. He also sees the revelation as a kind of knowledge. So he must show how the soul can reach this kind of knowledge by its faculties. He says that revelation is not simply the descent of the angel or a dialogue between God and the prophet. It is the product of the ascent of the prophet's soul to the sacred realm. In this process، first the completed reasoning faculty of the prophet becomes attached to the Active Intellect and receives the general meanings. Then his imagination faculty becomes able to descend and make these general meanings as sensory and imaginary forms، keeping their original existence and their similarities. In this way the prophet can hear the divine words and see the angles. Another important issue in this relation is miracle. According to Ibn Sina، miracle is not restricted to the extraordinary acts of the prophets. Revelation itself is a kind of miracle. So miracle is one of the elements of the prophethood which can be analysed philosophically.
خلاصه ماشینی:
"وی مدعی است وحی صرف نزول فرشته یا مکالمهی الاهی با پیامبر نیست،بلکه حاصل تکامل و تعالی نفس نبوی به عالم قدسی است،بدینسان که نخست قوهی نظری تکاملیافتهی نفس نبوی است که قادر به اتصال با عقل فعال(روح القدس) و ادراک معانی کلی میشود و سپس قوهی خیال وی از چنین قدرتی برخوردار است که میتواند اصول کلی را با حفظ اصل وجود و سنخیت و تناسب آن،به صورت خیالی و حسی تنزل داده و درنتیجه کلام خدا را بشنود و فرشتگان الاهی را ببیند.
5ابن سینا دقیقا گرفتاری انسان را در«حیات بدنی»نشان میدهد که چگونه آدمی بر اثر الفت و انس با حواس خود،کارش به جایی میرسد که در ورای مدرکات حسی خود،به وجود چیزی و حقیقت دیگری قائل نیست:«نفس الانسان هی فی الحیاة البدنیه ممنوة بالبدن و دواعیه فلا یتحقق الا ما رآه عیانا او ادرکه بحسه و یعتقد ان ما لا یدرکه بها لا حقیقة له و لا وجود لشدة الف نفسه بحواسه و ذهولها عما سوی ذلک و انغماسها فی البدن و قواه»(6،ص 30) و در ادامهی بحث،ابن سینا سخن از این میگوید که اعتیاد به ادراک حسی باعث میشود که آدمی چنین پندارد که هر چیز اگر درخور ادراک حسی نباشد،حقیقتی ندارد،در نتیجه،وجود نفس و وجود عقل و هر موجود مجردی را انکار کند:«الانسان لما اعتاد ان یدرک الاشیاء بالحس،صار یعتقد ان ما لایدرکه حسالا حقیقة له و یصدق بوجود النفس و العقل و کل صورة مجردة»(همان،ص:31)."