خلاصه ماشینی:
"کنانة بن الربیع بقتل میرسد:از موقعی که یهودان بنی النضیر از مدینه را نده - شدند،و در خیبر سکنی گزیدند،صندوق تعاونی مشترک برای امور همگانی و هزینههای جنگی و پرداخت خونبهای کسانی که بدست افراد قبیله بنی النضیر کشته میشدند،تشکیل داده بودند، گزارشهای رسیده به پیامبر حاکی بود که این اموال در اختیار«کنانه»شوهر«صفیه»است، پیامبر«کنانه»را احضار نمود،و خواستار تعیین جایگاه این صندوق گردید،او اصل مطلب را انکار کرد و گفت هرگز از چنین امری آگاهی ندارم،دستور توقیف«کنانه»صادر گردید و قرار شد تا دراینباره اطلاعات بیشتری بدست آورند،تحقیقات مأمورین برای پیدا کردن جای این اموال آغاز گردید،سرانجام یک نفر یهودی گفت من فکر میکنم که جای این گنج فلان نقطه خاص(خرابه)باشد،زیرا من در ایام جنک و پس از آن شاهد رفتوآمد زیاد کنانه باین نقطه بودم،پیامبر بار دیگر کنانه را خواست و گفت:میگویند جای صندوق در فلان نقطه است اگر در آنجا گنج بدست آید،شما کشته خواهی شد،او باز خود را به بیاطلاعی زد،بدستور پیامبر حفاری در آن نقطه آغاز گردید،و گنج بنی النضیر بدست سربازان اسلام افتاد،اکنون باید کنانه بسزای اعمال خود برسد،او علاوهبر جرم کتمان چنین امری یکی از افسران اسلام را ناجوانمردانه ترور کرده بود،یعنی سنگ بزرگی را بطور غافلگیر بر سر محمود بن مسلمه افکنده و او هماندم جان سپرده بود،پیامبر برای اخذ انتقام و ادب کردن سائر یهودان که بار دیگر با حکومت اسلامی از در حیله و تزویر و دروغ وارد نشوند،او را بدست برادر مقتول داد، و برادر مقتول«کنانه»را بانتقام برادر خویش کشت(سیره ابن هشام ج 3 ص 337،و بحار ج 21 ص 33)و کنانه آخرین فرد بود که بجرم ترور کردن یک سردار بزرک بقتل رسید."