خلاصه ماشینی:
"ابیاتی از سوک سرودهء استاد منوچهر قدسی در رثای مرحوم همایی این داغ-یاران!طاقتی چون کوه خواهد ما را کشد با این همه بیدست و پایی من زنده و با چشم خود دیدم نهفتند در خاک،آن تندیس فضل و پارسایی رفت آنکه بودی با زبان ذوالفقاری مفتاح اسرار نهان کبریایی رفت آنکه گفتی مولوی در درفشانی آن دم که میشد در خط حکمت سرایی معقویان را منطقش چون خواجهء طوس فصل الخطاب آن به چونی و چرایی در جامعیت آیتی،گفتی بدر کرد سر از گریبان قرون شیخ بهایی در فقه میزانش مقام اجتهادی تفسیر را قولش کلام انتهایی از او اگر میخواستی جانا به حق بود قانون سینایی،اشارات شفایی میکردی ار با او طلب البته جا داشت ادوار بونصری،قوانین کسایی او شیخ امروز غزل بود و کلامش اعجازی از شیرینی و لطف و رسایی وانگه که صوفیوار میزد نغمهء عشق گفتی که آهنگ سخن دارد سنایی او جان معنی بود در عرفان که خوش داشت آراسته دل را به فقر مرتضایی در امر تحقیق ادب کلکش همی کرد جادو شکافی گاه و گه معجز نمایی گفتی که با بیرونی اندر اندرون بود در دست،اطرلاب اسرار خدایی طب و ریاضی،حکمت و تاریخ و تحقیق در هر فنی میداد تقریرش گوایی هم آشنا با رمز پیکرهای ارضی هم با خبر از راز اجرام سمایی او وارث ده قرن دانش بود و تحقیق این است مصداق نبوغ آریایی..."