چکیده:
این مقاله در صدد پاسخ به این سؤال است که آیا ناهشیار جمعی به معنی موسعی که یونگ در نظر میگیرد و نقشی که برایش در روانشناسی تحلیلی قائل میشود دارای همبستههای عصبی هست یا خیر. ضمنا نظریهی ناهشیار یونگ بر مبنای علومشناختی و بازخوانیهایی که متأخران در روانشناسی شناخت از این نظریه کردهاند بررسی میشود. برای مثال، نشان داده میشود که عواطف ناهشیارانه انسان به نوعی مربوط به حافظه بلند مدت است که در روانشناسی مبنای ژنتیکی دارد و مبتنی بر تغییر در ساختار ژنوتیپ است. در این نوشتار با رجوع به آرای افرادی چون یوان رودرر، پنکسپ و مک لنا خواهیم دید که چرا در طول رؤیاهای طبیعی و توهمات انسان، همیشه زمینههای ثابتی تکرار میشود، زمینههایی که یونگ آنها را کهننمونه مینامد و معتقد است به ناهشیار جمعی انسانها برمیگردد. نشان خواهیم داد که این امر به ساختار مغز، اعصاب و ژنتیک ساختار مغز مربوط است.
This paper tries to study the question of whether the notion of collective unconscious as developed by Jung has any neural correlates. Also, the notion will be pinned down with respect to the realm of cognitive science as well as the interpretation of modern cognitive psychologists. For example, it will be shown that unconscious human emotions somehow are related to the long term memory which has genetic base in psychology and is based on the changes in genotype structure. With reference to the ideas projected by people such as Roederer, Panksepp, and McLennan, it will be clarified that why in natural dreams and imaginations, there are always fixed backgrounds, called archetypes by Jung. The claim, then, is that archetypes have to do with brain structure, neurons, and genetics of the brain structure.
خلاصه ماشینی:
"اما فعلا با محدودیتهایی که وجود دارد و با توجه به پیشرفتهایی که تاکنون علم عصبشناسی داشته پاسخ احتمالی ما به سؤال بالا این است که روش یونگ ریشه در زیستشناسی تکاملی، بهعنوان حوزهای کاملا علمی، و بهطور خاص ریشه در علوم اعصابشناختی 4 و دو زیر شاخهی مهم آن یعنی عصب-روانشناسیشناختی 5 و رواندرمانی شناختی 6 دارد.
3 به عقیدهی یونگ، درست همانگونه که آناتومی بدن آدمی تاریخ چندمیلیون ساله تکاملی دارد و همه بخشهای آن در نتیجهی فرگشت به وجود آمده، به همان ترتیب، سیستم روان انسان امروزی تحت تأثیر حالتهای عتیق است، یعنی زمانی که شعور انسانی حالتی شبه حیوانی داشت و همان پردازش (شبه حیوانی) در هر کودک تکرار میشود.
یونگ کشف ساحت ناهشیار را نه فقط برای درمان بیماران بهکار میبرد، بلکه معتقد بود برای خودشکوفایی 2 انسان عادی نیز به شناخت این قسمت (ناهشیار جمعی یا کهنالگوها) نیاز است.
4 اما این نمادهای ثابت چگونه در ذهن بازنمایی میشوند؟ با توجه به یافتههای عصب-روانشناسان در مورد مغز در سالهای اخیر، صورتبندیهای جدیدی دربارهی حالتهای ناهشیارانه مطرح شده است که به مطالبی که بهوسیله فروید و یونگ در جامعهی علمی رواج یافته بود، اعتباری تازه بخشید.
آنچه اهمیت دارد این است که کاراکترهای اطلاعات در این میان که بوسیلهی سیستم لیمبیک (در حفظ تعادل با محیط) پردازش میشود در مورد اطلاعاتی ورودی است که مطلقا غیرقابل دسترسی هستند (یعنی غیرقابل بیان و ناهشیارانه) 12 و سیستم لیمبیک پردازش اطلاعات را به نحو فیلترشده انتخاب میکند بهطوری که در آن مبنای اطلاعات ماخوذ از آن به حسگر ورودی (خارجی) Hypothalamus Amigdal Hicppocampi Forbrain Roederer, R.
9. -------------, Two Essays on Analytical Psychology, 4h, New york, Bollingen foundation, Translated by Hull, R."