چکیده:
نظریه های الهام(یا بنابر آنچه در سنت اسلامی« وحی» شناخته شده است) به تبیین ارتباط میان خدا و واسطه انسانی در انتقال وحی می پردازند. زمانی که نظریه ای به مسئله الهامی بودن یک متن مقدس (مثل قرآن یا کتاب مقدس) می پردازد، دو مسئله عمده را کانون توجه خود قرار می دهد: الف) سازوکار الهام (چگونگی انتقال مطالب خداوند به واسطه انسانی) وب) محدوده الهام( این که چه میزان از مطالب موجود در یک متن مقدس، الهامی است). مسیحیان نیز بر این اعتقادند که کتاب مقدس آنها الهامی است. دیدگاه های آنها در تبیین الهام و وحی به دو دسته تقسیم می شوند: نظریه هایی که واژه های کتاب مقدس را نیز الهامی می دانند و نظریه هایی که الهام را در جایی ورای الفاظ جست وجو می کنند. در این مقاله تنها به بررسی دسته اول می پردازیم. با توجه به جدی ترشدن بحث درباره الهام و وحی در فضای اندیشگی ایران، بررسی نظریه های موجود در دیگر فضاهای دینی خالی از فایده نخواهد بود.
خلاصه ماشینی:
زمانی که نظریهای به مسئلة الهامیبودن یک متن مقدس (مثل قرآن یا کتاب مقدس) میپردازد، دو مسئلة عمده را کانون توجه خود قرار میدهد: الف) سازوکار الهام (چگونگی انتقال مطالب خداوند به واسطة انسانی) وب) محدودة الهام( این که چه میزان از مطالب موجود در یک متن مقدس، الهامی است).
نظریههای قیاسی نظریاتی هستند که از علت به معلول حرکت میکنند، ویلیام آبراهام (William Abraham)، متأله متدیست، این نظریات را چنین تعریف کرده است: نظریات قیاسی یک ادعای الاهیاتی در باب معنای الهام و وحی را پایه قرار میدهند و میکوشند تا از آن، نتیجه بگیرند که کتاب مقدس باید چگونه باشد یا دربردارندۀ چه چیزی باشد (Trembath 1987, 8).
بسیاری از آبای کلیسا در تبیین سازوکار الهام، تشبیهاتی شبیه به این آوردهاند؛ برای مثال، آگوستین در جایی مینویسد که مسیح نویسندگان کتاب مقدس را همچون دستان خویش بهکار گرفت و یا گریگوری کبیر، نویسندگانِکتاب مقدس را به قلمی در دستان خدا تشبیه میکند(Law 2001, 54).
در مقایسه با نظریة الهام ابزاری دورة آبا، نظریة مدرسی با تأکید بر اینکه قابلیتهای انسانی، خدا را قادر میسازند که پیام خویش را منتقل کند، فضای بیشتری برای توجه به نقش انسان در فرایند الهام گشوده است و به نحو روشنتری بیان میکند که چگونه ذهن فردِ ملهَم استقلال و آگاهی خود را در زمان الهام حفظ میکند؛ اما این نظریه نیز به همان نقص سابق مبتلا است؛ یعنی شخصیت فرد ملهَم در جریان الهام محو میشود.