چکیده:
پرسش از نسبت ایمان با عقل از بحثانگیزترین موضوعات در حوزه مطالعات الهیاتی است و با وجود سابقهای دیرینه، همواره به صورت مسئلهای زنده و تأثیرگذار در مباحث متفکران ظهور یافته است. رویکردهای متعددی دربارة رابطة عقل و ایمان به وجود آمده است که ایمانگرایی از جملة آنهاست. ایمانگرایی دیدگاهی است که باور دینی را موضوع ارزیابی و سنجش عقلانی نمیداند. بر همین اساس، در مقالة حاضر پس از طرح مباحث مقدماتی و معناشناسی ایمان، دو نوع ایمانگرایی افراطی و معتدل از هم تفکیک شده و پس از آن، هر یک از اینها در سنت مسیحی و اسلامی نقد و بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
"چگونه میتوان هم تعقل، تفکر و استدلال کرد و به لوازم آنها ملتزم شد و هم در عین حال متدین ماند قلمرو عقل آدمی در عرصة معارف دینی تا کجاست آیا عقل توان تجزیه و تحلیل گزارههای دینی و توجیه عقلانی آنها را دارد؟ این بحث از مهمترین، بنیادیترین و غامضترین مشکلات فلسفی در طول تاریخ فلسفه است که توجه فیلسوفان و اندیشمندان دینی را از آغاز ظهور و پیدایش اندیشة دینی و فکر فلسفی به خود معطوف داشته و امروزه در فلسفة دین و دینشناسی معاصر صورت تازهای به خود گرفته است، به طوری که بیشترین چالشها و اختلاف آرا میان فیلسوفان دین و متألهان، معطوف به این بحث و جوانب گوناگون آن میباشد که موجب بروز آرای متنوع و چشماندازهای نوپیدا در این عرصه شده است.
کرکگور ابتدا این پرسش را مطرح میکند: آیا امکان دارد سعادت ابدی را بر معرفت تاریخی مبتنی سازیم؟ میان ایمان و تاریخ چه ارتباطی وجود دارد؟ آیا میتوان به وسیلة پژوهشهای تاریخی به ایمان دست یافت؟ وی به صراحت میگوید: به وضوح هر چه تمامتر معلوم است که در امور تاریخی استوارترین یقینها چیزی بیش از تقریب و تخمین نیست و تقریب و تخمین سستتر از آن است که کسی بتواند سعادت ابدی خود را بر آن مبتنی سازد، چرا که عدم تناسب آن با سعادت ابدی از حصول این سعادت مانع میشود (کرکگور، انفسی بودن حقیقت 1374: 65)."