چکیده:
امروزه آثار پائولو کوئلیو در رده عرفانهای نوظهور جای گرفته است. آثار وی بیشتر در قالب رمان است. یافتن مبانی اندیشهای او چندان ساده نیست. در حالی که، برای خوانندگان پرشمار آثار او، درک اصول اندیشههای وی بسیار مهم است. آگاهی از این اصول، خود بهترین نقد برای این گونه عرفاتهای کاذب و وارداتی است. در این مقاله، اصول خداشناسی و انسان شناسی آثار وی بررسی و نقد شده است. در بحث خداشناسی، به نظرات او در شناخت خدا، صفات و پرستش او پرداخته شده است. در باب انسان شناسی نیز به جایگاه انسان در آفرینش، وظیفه او در دنیا و شناخت ذات او از منظر پائولو کوئلیو پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"از اینرو، پائولو به ادیان الاهی در مورد ارائه تصویر خاصی از خداوند اعتراض دارد و اعتراف میکند که «از تصور خدایی استاندارد شده، که به طور متعصبانهای برای همه معتبر باشد، وحشت دارم.
» 380 هدف از ترسیم چنین خدایی، که اشتباه میکند، این است که به انسان در راه معنویت القاء شود: خداوند هم اشتباه میکند.
پائولو خود نیز که خدا را مهربان و نگران سرنوشت انسانها میداند، 401 به این تناقض اعتراف کرده است: «خدا هرگز فرزندانش را رها نمیکند.
شاید تمایل پائولو به اینکه راهنمای هرکس ندای درونش است، وی را مجبور کرده باشد که به این نتیجه برسد که خداوند هدایتی نداشته است.
اگر خداوند میخواهد بندگانش را مبارک کند، به ملاقات بپذیرد و یا فنون زندگی بیاموزاند و همه اینها را ارمغان نافرمانی خود قرار داده است، به چه دلیل به طاعت خود خوانده است؟ انسان شناسی از نگاه پائولو کوئلیو جایگاه انسان در آفرینش اولین سؤال مهم در انسانشناسی، رابطه انسان با جهان آفرینش است.
439 هرچند بسیار مهم است انسان هدف از خلقت خود را بداند تا بتواند در راستای آن گام بردارد، در اندیشه پائولو هرگز راهی برای این فهم وجود ندارد.
503 حال اگر این نکته را در نظر گیریم که کیمیاگر برجستهترین اثر او در زمینه ترویج پیگرفتن افسانه شخصی باشد، متوجه میشویم که او تن دادن به سرنوشت مکتوب رؤیاها را، یگانه راه زندگی میداند؛ رؤیاهایی که به اختیار ما در ذهن ما قرار نگرفتهاند و برای معنایابی زندگی، چارهای جز پیگیری آن نداریم."