خلاصه ماشینی:
"اتصاف او به این امور به اعتبار توجه او به عالم ظهور در تجلی اول است که نسبت علم و نور و وجود و شهود متحقق میگردد،و در تجلیهای بعدی نسب و اضافات مضاعف شده و هرچه تضاعف نسب و اسماء او بیشتر،ظهور او،بلکه خفای او بیشتر میشود.
) حضرت ذات به احدیث جمع در جمیع این حقایق متجلی و ساری است و از جمیع آنها مستغنی است: واجب ز وجود نیک و بد مستغنی است واحد ز مراتب عدد مستغنی است در خود همه را چو جاودان میبیند از دیدنشان برون ز خود مستغنی است81 در خارج،جز حقیقتی واحد که بواسطه تلبس به شئون و صفات،متکثر و متعدد مینماید،چیزی نیست: تا چند حدیث جسم و ابعاد و جهات؟ تا کی سخن معدن و حیوان و نبات؟ یک ذات فقط بود محقق نه ذوات این کثرت وهمی ز شئون است و صفات91 ظهور و خفای شئون و اعتبارات،به سبب تلبس به ظاهر وجود و یا عدم تلبس به آن است،و موجب تغییر حقیقت وجود و صفات حقیقیه آن نیست،بلکه مبتنی بر تبدل نسب و اضافات است.
)52 بزرگترین حجاب در درک جمال وحدت حقیقی،تقیدات و تعدادتی است که در ظاهر وجود به واسطه تلبس وجود به احکام و آثار اعیان ثابته در حضرت علم-میباشد پس فی الحقیقه حقیقت وجوود همچنان بر وحدت حقیقی خود است، اما به نظر اغیار به سبب احتجاب به صورت کثرت احکام و آثار متقید و متعین در میآید و متعدد و متکثر مینماید: بحریست وجود،جاودان موج زنان زان بحرندیده غیر موج اهل جهان از باطن بحر،موج بین گشته عیان برظاهر،بر و بحر در موج نهان62 هرگاه چیزی از چیزی نموده میشود،ظاهر غیر از مظهو است."