چکیده:
عصمت پیامبران و امامان از مسائل بسیار مهم در قلمرو عقاید دینی است و بخش حجیمی از ادبیات دینی و معارف اسلامی را به خود اختصاص داده است. در عین حال در دعاها و مناجاتهای پیامبر( و امامان( به فرازهایی برمیخوریم که ایشان به خود نسبت گناه داده و از پیشگاه ربوبی خواستار آمرزش شدهاند. منکران عصمت، این مسئله را دلیلی بر نفی عصمت امامان( قلمداد کردهاند. در این مقاله بر آنیم تا نسبت این رفتار پیامبر( و امامان( را با عصمت بازکاویم و روشن سازیم که با معناکاوی توبه و استغفار و بررسی وجوه مختلف برای توبه و استغفار، هیچ زمینهای برای منافیانگاری عصمت و استغفار نیست و بین آنها سازگاری کامل برقرار است. افزون بر آن میتوان وجوهی از توبه و استغفار را در نظر گرفت که نهتنها تلائم، بلکه بر تلازم عصمت و استغفار دلالت دارد.
One of the most important issues in the field of religious beliefs is the question of infallibility of prophets and Imams which makes up a considerable portion of religious literature and field Islamic sciences. However، there are phrases in the Holy Prophet and Imams' supplications and whispered conversations with God in which they attribute sins to themselves and ask God to forgive them. Those who deny Imams' infallibility argue that this act of the Prophet and Imam contradicts the idea of their being infallible. Explaining the meanings of repentance and praying forgiveness and casting light on their different aspects، the present paper tries to make explicit the relationship between this act of the Holy Prophet and Imams and infallibility، and show that not only there is no contradiction between seeking God’s forgiveness and infallibility but also there is a complete convergence between them. Furthermore، some instances of praying forgiveness indicate that besides the convergence between infallibility and praying forgiveness، there is a close correlation between the tow.
خلاصه ماشینی:
". 28 بهبیان دیگر نخست، هرچه دل نازکتر و مصفاتر باشد، ظهور تیرگیها در آن روشنتر و نمایانتر است؛ دوم، قلب پیامبر( و اولیای کمال الهی با صفاترین دلها و نورانیترین و آگاهترین آنها بود؛ سوم، روبهرو شدن آن حضرت با مرائی کدره مانند ابوجهل و ابوسفیان، موجب کدورت میشد و بر قلب پیامبر زنگار میزد؛ چهارم، پیامبر( اندک تیرگی را بر نفس خود احساس میکرد و آن را گناه به شمار میآرود؛ ازاینرو برای زدودن این زنگار استغفار میکردند.
جهت آن چیست؟ حضرت فرمود: حزن و سروری که به شما میرسد از ناحیة ماست؛ زیرا هر وقت ما محزون یا مسرور شویم، به واسطة آن شما نیز محزون و مسرور میگردید و جهتش آن است که ما و شما از یک نور، یعنی نور حق ـ عزوجل ـ هستیم؛ خدا طینت ما و شما را یکی قرار داده و اگر طینت شما به حال خود واگذارده میشد، به همان نحو که اخذ و برداشته شده محققا ما و شما یکسان میبودیم؛ ولی طینت شما با طینت دشمنانتان ممزوج شده و بدینترتیب از مرحله و مرتبة تساوی با ما خارج شدید و اگر این معنا تحقق نمییافت، هرگز گناهی از شما سر نمیزد.
با توجه به ادلة عصمت و شخصیت اهلبیت(، هرگز نمیتوان آنچه را پیامبر( و امامان( در دعاها و مناجاتهای خویش از گناه و نقص و کاستی به خود نسبت دادهاند، حمل بر گناه در اصطلاح فقهی که نافی عصمت است، یعنی نافرمانی احکام مولوی الهی، یا ضعف شخصیت اخلاقی و امثال آن کرد؛ بلکه شأن آنان بسیار فراتر از این امور است؛ 2."