چکیده:
چیستی وحی قرآنی یکی از مهمترین موضوعاتی است که ابوزید، اندیشمند معاصر مصری، دیدگاههایی بحثانگیز را دربارة آن مطرح کرده است. هدف از این پژوهش، بررسی و نقد دیدگاههای مزبور با محور قرار دادن آثار ابوزید و با شیوة توصیفی و تحلیلی است. تاریخمندی قرآن و تعامل آن با واقعیت، هستة مشترک دیدگاههای ابوزید دربارة چیستی وحی قرآنی است. او در نظریة نخستین خود، وحی قرآنی را متنی بشری و محصول ارتباط زبانی خدا و پیامبر دانسته؛ در نظریة دومش، قرآن را از سنخ متن و محصول تجربة دینی پیامبر معرفی کرده و سرانجام در نظریة سوم خود، قرآن را مجموعهای از گفتمانها به شمار آورده است. ادلة هستة مشترک دیدگاه ابوزید با ادلة عقلی و حکمت خداوند منافات دارد. ادلة اثباتکنندة ناطق بودن قرآن نیز با دیدگاه نخستین ابوزید در تنافی است. همچنین تفاوت ماهوی وحی قرآنی با تجربة دینی و ناسازگاری محتوای قرآن با نگاه تجربی به وحی از مهمترین اشکالهای نظریه دوم و سوم ابوزیدند.
One of the most important issues on which Abu-Zayd، a contemporary Egyptian thinker، presents challenging views is the nature of Quranic revelation. The present paper comments on his views on the nature of Quranic revelation. Therefore، the author criticizes Abu-Zayd views which are presented in his works through a descriptive-analytical method.
The historicity of the Quran and its interaction with reality are the common core of Abu-Zayd's views about the nature of Quranic revelation. In his first theory، Abu-Zayd considers Quranic revelation as a man-made text and outcome of a verbal communication between God and the Holy Prophet. However، in his second theory، he defines the Quran as a kind of text and product of the Holy Prophet's religious experience، and in his third theory، he considers the Qur’an as a set of discourses.
The proofs of the common core which Abu-Zayd uses to back his view contradict intellectual proofs and God's wisdom. The contradiction between his first view and those proofs proving the speaking of the Quran and the essential difference between the Quranic revelation and religious experience in addition to the incompatibility between the content of the Quran and experimental view of revelation are among the weaknesses in his second and third views.
خلاصه ماشینی:
"115 نقد این مدعا که قرآن بر واقعیات جاری در عصر نزول تأثیرگذار بوده، سخنی صحیح است؛ اما مقصود ابوزید از تأثیرپذیری قرآن از واقعیات عصر نزول چیست؟ آیا مقصود او این است که قرآن در برابر رویدادهای گوناگون زمان نزول، منفعل بوده و این امور موجب تغییر و تحول در آموزهها و معارف قرآن شدهاند یا اینکه قرآن در رویارویی با واقعیات، نقشی فعال داشته و همواره در شرایط گوناگون به هدایتگری و ارائة خطمشی به مسلمانان میپرداخته است؟ اظهارات ابوزید حکایت از آن دارد که ابوزید آموزههای قرآن را در برابر حوادث زمان نزول، منفعل میداند و معتقد به تأثیرپذیری قرآن از آنهاست؛ اما این پندار ابوزید باطل است؛ زیرا نخست، همانگونه که گذشت، باور به اینکه عناصر باطل فرهنگ جاهلی در قرآن بازتاب یافتهاند، با حکمت خداوند سبحان منافات دارد؛ دوم، ارائة تعالیم قرآنی با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی عصر نزول برای تأثیرگذاری بر آنهاست که تحقق اهداف رسالت آن را ایجاب میکند؛ ازاینرو به معنای تأثیرپذیری قرآن از آن شرایط نیست؛ 116 سوم، قرآن تغییراتی شگرف در واقعیات اجتماعی زمانش ایجاد کرد؛ برای نمونه با شکاف طبقاتی جامعة عصر نزول مبارزه کرد؛ با امر به پرداخت زکات و خمس، جامعه را به سمت عدالت و مساوات کشاند و با ستم آشکاری که بر زنان و بردگان میرفت درافتاد و در جهت احقاق حقوق آنان نتایج درخشانی را بر جای گذاشت."