چکیده:
گافمن یکی از نظریهپردازان اجتماعی نیمهی دوم قرن بیستم است که مدت درازی به عنوان یک شخصیت حاشیهای در نظریهی جامعهشناسی بشمار میآمد. گافمن در عرصهی نظریهی جامعهشناسی موقعیت متناقضی دارد. از سویی وی را جامعهشناسی فاقد نظریهای کلی، تکرو، خارج از جریان اصلی تفکر نظری و مبدع اصطلاحات خودساخته و غریب میدانند و از سوی دیگر، پیوندهای اندیشهی وی با دورکیم، زیمل، مکتب کنش متقابل نمادی و اتنومتدولوژی و تلاش وی برای بنیاد نهادن جامعهشناسی زندگی روزمره، او را به نظریهپردازی با موقعیت متناقض تبدیل میکند. هدف اصلی این مقاله ارایهی روششناسی نظریهی اجتماعی گافمن است. روش مطالعهی این مقاله بر اساس روش کتابخانه ای انجام شده و بررسی توصیفی، موقعیت روش و نظریهی گافمن را مورد باریک بینی قرار میدهد. گافمن در مباحث نظری خود بیشتر به مردمنگار دنیای زندگی روزمره شبیه است و همین امر سبب میشود تا سبک نوشتاری وی شباهت زیادی به دیگر نظریهپردازان جامعهشناسی نداشته باشد. گافمن پس از افول نظریهی کنش به زایش تحلیل نمایشی به عنوان صورتی دیگر از کنش متقابل نمادی کمک نمود و به این خاطر شهرت فراوانی کسب نمود. در مباحث روش شناختی، گافمن را به خاطر بحثهای غنی که در قالب رهیافت تفسیری در علوم اجتماعی دارد، میتوان یکی از برجستهترین راهبران این رهیافت فکری بشمار آورد.
خلاصه ماشینی:
" گافمن و نمایش جنسیت در تبلیغات: گافمن بر این باور است که تفاوت در رفتار و اعمال زنان و مردان بر اساس تفاوتهای بیولوژیک بنیادی میان آنها بوجود نمیآید بلکه بسیاری از اعمال اجتماعی که همیشه به عنوان پیامد طبیعی تفاوتهای میان دو جنس ارائه و تلقی می شود، در عمل ابزاری هستند که آن تفاوتها را محترم شمرده و تولید میکنند (گافمن، 1979، به نقل از سلطانی).
دانشمند علوم اجتماعی باید به این پرسش پاسخ دهد که چگونه عامل" الف" میتواند به رفتار "ب" منتهی شود؟ وی برای پاسخ به این پرسش، سراغ جایی میرود که این فشارها عینی میشوند: کنش اجتماعی، در روشی که وی بکار میگیرد، می کوشد توضیح دهد که چگونه کنشهای بشری رخ میدهند، جهت میانبر و هدفی که این کنشها دنبال میکنند، چیست؟ وی برای درک این کنشها به ارتباط نزدیک و مستمر بین پژوهشگر و افراد مورد مطالعهاش باور دارد.
میشود از گافمن پرسید چرا برخی آدمها عمدا تصویری از خود ارایه میدهند که برای جامعه قابل قبول نیست؟ و با وجود ظاهرساز بودن آدمهای مدنظر گافمن، برخی این کار را نمیکنند؟ آیا انسانها همواره و در همهی تاریخ چنین بودهاند و آیا نظریهی وی در برابر پژوهش اجتماعی تطبیقی در فرهنگهای گوناگون نیز سربلند خواهد بود؟ و دست آخر اینکه نظریهپرداز انتقادی میتواند بپرسد آیا توصیفکردن انسان گافمنی، به معنای تأیید کردن آن نیز هست؟ بنظر نمیرسد متون بازمانده از گافمن برای هیچیک پاسخهایی روشن داشته باشند."