خلاصه ماشینی:
"هدف اصلی مدیر مسلمان در زندگی بهطور اعم درپذیرش مسئولیت مدیریت بهطور اخص چیزی نیست جزجلب رضایت و نیل به قرب الهی که همان تعالی معنوی وکمال انسانی است.
اگر بازده بیرونی و بهرهوری و اثربخشی را برایارزیابی موفقیت مدیران ملاک قرار دهیم خواهیم دید کهباید اغلب پیامبرانی را که قرآن کریم از آنها نام برده ناموفقبدانیم،چون سرانجام جز اندکی به آنها ایمان نیاوردند و بافرود آمدن عذاب الهی پروندۀ قومشان درهم پیچیده شد،همچون نوح و هود و صالح و شعیب علیهم السلام وحتی پیامبر اسلام که پس از رحلتش بجز تعداد انگشتشماری،همۀ پیروانش راه ارتداد در پیش گرفتند و به رغمتأکیدات مکرر حضرت دربارۀ خلافت و ولایت حضرتعلی علیه السلام،بیشترشان زیر پرچم غاصبان ولایت جمع شدندو نیز امیر المؤمنین را که در دوران خلافت ظاهریش ازنافرمانیهای افراد تحت حکومت خود و استواری و انسجاماصحاب معاویه شکایت میفرمود(خطبۀ 27 نهجالبلاغه)و امام حسن علیه السلام را که در مقابل معاویه به علت نداشتنپیروان مصمم و پایدار ناگزیر به ترک مخاصمه شد و امامحسین علیه السلام را که نتوانست در کارزار با یزید به پیروزیظاهری دست یابد و سرانجام ائمۀ اطهار علیهم السلام را کهدربرابر بنی امیه و بنی عباس به پیروزی ظاهری دستنیافتند و متقابلا باید از بنی امیه و بنی عباس به دلیل پیروزیظاهری و نفوذ امرشان در مردم و از همه بالاتر سازندگیهاییکه خصوصا در دوران حکومت عباسیان در سراسر بلاداسلام صورت گرفت به مثابۀ مدیران موفق نام ببریم."