چکیده:
نوآوریهای تکنولوژی تاثیرات عمیقی را بر زندگی انسان از خود برجای گذاشته
است. این نوآوریهای مستقل از مهارتها و نگرشهای انسانهائی که در سازمان کار میکنند به
وقوع نخواهد پیوست. نوآوریها در محیطی نشو و نما خواهند کرد که خلاقیت و تشویق شود.
و این خود مستلزم آن است که حتما, به طریقی موفقیتآمیز تعییرات و تحولاتی در مورد
انسان صورت گیرد.
کاملا آشکار است که بخشی از نهبود بهرهوریگ بستگی به تغییر و تحول از سبک
اقتدارگرایانه " به مدیریتی دارد که بیشتر انسان مدار باشد و رهیافتی مشارکتی " اتخاذ کند.
اهمیت این تغییر و تحول مخصوصا در اجرای بّرنامههای بهبود بهرهوری در همه سطوح
دستگاههای دولتی به خوبی آشکار است: اشاعة اجنین اذهتیّت-فلسفی از مدیریت انسانها در
کار پیشک منجر به بروز یک سبک مدیریتی موفقیتآمیز خواهد شد.
مدیران امروز مخصوصا مدیران دستگاههای دولتی بایستی در همه حال برای بهبود
بهرهوری بین جنبه انسانی سازمان و جنبه تکنولوژیکی سازمان تعادل برقرار کنند و مجهز
شدن به دانش روز مدیریت اثربخش وکارا را بر خود فرض بدانند.
خلاصه ماشینی:
"گامهای لازم برای بهبود بهرهوری صرفنظر از سطح یا سازمانی که تلاشهای بهبودبهرهوری در آن صورت میگیرد مسایل عمدهای وجود داردکه به شرح زیر بایستی مورد توجه قرار گیرد: 1-مشخص نمودن عرصههای مناسب برای بهبودبهرهوری هر برنامهای،ولو بلند پروازانه،بایستی شروعکوچکی داشته باشد.
14 8-ارزیابی برنامه15 برای بیشتر برنامههای بهبود بهرهوری بهسرمایهگذاری پولی و زمانی نیاز داریم که این خود اگر بهنحو صحیحی انجام شود نوعی هزینه نمودن پول برایذخیره پول میباشد،و لیکن این امکان نیز هست کهانسانهای بسیاری نسبت به ارزش برنامه بدبین باشند.
به طور کلی در مورد بهبود بهرهوری سازمانرعیات سه شرط لازم به نظر میرسد:16 الف-ارزیابی عملکرد اشخاص یا گروهها در سازمانبایستی به طریق معتبر و عینی انجام گیرد که تأکیدشعمدتا بر مقاصد عمومی خدمات انجام شده توسطکارمندان باشد.
سوم اینکه،در مدیریت بر مبنای اهداف فرضبر این است که در فرآیند تعیین اهداف اصلی و فرعیبایستی همه اعضای سازمان در سطحی گسترده مشارکتفعال داشته باشند که این،خود،میتواند در جای خودمنجر به ایجاد الگوهای موثر ارتباطات و تعهد گردد.
در یک نظام کاملا توسعه یافته مدیریت بر مبنایهدف،اهداف و مقاصد وسیع دستگاههای دولتی بهصورت نظری چارچوبی را در داخل سازمان مهیا میکندکه باعث میشود هر فردی در سازمان،خواه مدیر یاکارمند،در فرآیند تعیین هدف و ارزیابی میزان نیل بهاهداف،مشارکت فعال داشته باشند.
32 ذکر این نکته لازم به نظر میرسد که فرآیند تعیینهدف تنها تصمیمگیری در مورد اهداف،آن هم از سویسطح عالی سازمان،نیست چرا که مدیریت بر مبنای هدفشامل یک فرآیند فوق العادۀ نامتمرکز میشود که در آن هرسرپرستی با مرئوس خود کار میکند و همگی به نحویمنطقی و مستدل درگیر فرآیند تعیین هدف میشوند."