چکیده:
در منابع تاریخ فلسفه اسلامی، درباره میرداماد، تفکرات فلسفی و تأثیر گذاری دیدهگاهها و اندیشههای وی بر
حکمت متعالیه، کمتر میتوان یافت، و این در حالی است که ملاصدرا، از شاگردان مکتب میرداماد، از او با عظمت
تمام یاد کرده و اندیشههای او را به گونهای از بن مایههای معرفتی حکمت متعالیه معرفی نموده است. علت نپرداختن
به میرداماد و اندیشههای فلسفی او را باید در تکلف و پیچیدگی زبان و قلم وی در تبیین مباحث و تفکرات فلسفیاش
دانست. عمق اندیشههای او، و نیز تعقید وتکلفی که در سبک نگارش او موجود است، باعث شده که بسیاری از درک
نظام فلسفی او عاجز بمانند و به تدریج هالهای از ابهام آن را فراگیرد و در منابع تاریخ فلسفه پس از وی به دست
فراموشی سپرده شود.
خلاصه ماشینی:
"به عنوان نمونه نیما، شاعر معاصر در این باره میگوید: میرداماد، شنیدستم من که چو بگزید بن خاک وطن بر سرش آمد و از وی پرسید ملک قبر که: «من ربک؟ من» میر بگشاد دو چشم بینا آمد از روی فضیلت به سخن: اسطقسیست بدو داد جواب اسطقسات دگر زو متقن حیرت افزودش از این حرف ملک برد این واقعه پیش ذو المن که: «زبان دگر این بنده تو میدهد پاسخ ما در مدفن» آفریننده بخندید و بگفت: «تو به این بنده من حرف نزن او در آن عالم هم، زنده که بود حرفها زد که نفهمیدم من!»4 او در جذوات که مهمترین و مفصلترین اثر فارسیاش به شمار میآید، با وجود اینکه تصریح دارد به «زبان مرغان چمن قدس و لغت طیور هوای ملکوت سخن گفته» تا «صماخ سامعه عقول همگنان و حریم سویدای قلوب مستعدان را حکمتستان بدایع غیبی و ملکوتستان عالم معنی سازد» و مباحث عمیق فلسفی و مطالب لطیف عرفانی را پستمرتبه و سهل المأخذ کرده : صد پای پست کردهام آهنگ این سخن تا فهم آن مگر به دماغ تو در شود5 با این حال دریافت مضامین آن برای اهل فن اگر متعذر نباشد بسیار متعسر است."