خلاصه ماشینی:
"از اصل فایدهنگری بنتام و این نظریه که در جهان لذت و خوشیهاگوناگون است و یکی بر دیگری ترجیح دارد و کاریکه خوشی همگان را فراهمسازد بر آن کار که خوشی یکفرد را برآورده کند برتری دارد،ایننتیجه حاصل میشود که اگر انسان واقعا و صمیمانه معتقد گردد که حداکثر خوشیدر خدمت بدیگران است این احساس لذت خواه ناخواه تبدیل بیک احساسشخصی میشود و انسان در خدمت بدیگران باز هم لذت خویش را تعقیب میکند.
همانطور که در بحث از نظریه بنتام دیدیم،اصل فایده-نگری آن لذت و خوشی را بر لذتی دیگر مرجح میداند که تعداد بیشتریاز جامعه لذت بیشتری ببرند،در واقعه نجات شخص بوسیله دیگری یکیمیمیرد و یکی از مرک نجات مییابد و انگیزه شخصی که جان خود رابخطر میاندازد یک انگیزه کیفی است نه کمی و این درست برخلاف اصلیفایدهنگری است که بنتام بآن اعتقاد دارد.
اصل«فایدهنگری»بنتام بعنوان یک سیستم اخلاقی نیز در معرضجدل و تعارض مکاتب و سیستمهای اخلاقی دیگر است،اصل فایدهنگریکه حکم میکند هر جامعه و هر دولتی باید کوشش کند که بهترین خوشیهارا برای بهترین افراد فراهم سازد،بوسیله گروه زیادی از فلاسفه وصاحبنظران نفی شده است،در یونان باستان افلاطون در برابر نظرات«لذتجوئی»که در آنزمان زبانزد گروهی از فلاسفه بود،میآموختکه لذت نسبت بآموختن و دانش جنبه فرعی دارد.
فرقی که این سیستمها با سیستمفایدهنگریدار اینست که در سیستم فایده نگری اصل خوشی و لذت و کوششبرای تحقق بالاترین لذات اصلی است که بعنوان یک عامل مستقیم و بلاواسطه در افعال و رفتار آدمی تلقی میشود و حال آنکه در سیستمهای دیگرتحقق خوشی و لذت چه در این دنیا و چه در آن دنیا و چه در حال ودر آینده مبهم هدفی است که بطور غیر مستقیم و بواسطه بآن باید رسید."