خلاصه ماشینی:
"چندی پیش یکی از خانوادهها میهمان کوچولوی خود را که دختری خردسال است باتفاق فرزندان خود به حمام فرستاد عجب آنکهوقتی کارگر حمام این دختر را دید مدتی باو خیره شد و بعد با شادی و بیقراری فریاد برداشت که این دختر منست بعد هم توانست این ادعا را اثباتکند و فرند خود را که مدتها از او بیخبر بود پیش خود نگهدارد بعضی حوادث عادی نیز موجب پیدا شدن خانوادههای کودکان شد از جمله آنکهدر سازمان تربیتی تا چندی پیش کودکی بنام علی بسر میبرد این کودک گاهبگاه به همسالان خود یا له ماموران سازمان از خانواده خود و خصوصیاتآنها چیزهائی میگفت و نشانههائی میداد سازمان تربیتی یکنفر مددکار اجتماعی را مامور کرد در اینخصوص تحقیقاتی بعمل آورد مددکارمذکور به تفحص پرداخت و در محلهای که مورد ادعای کودک بود بنای تجسس را گذاشت و بالاخره یک راه بنظرش رسید و آن اینکه از مدیران ومعلمان مدارس مختلف محله خواهش کرد جریان را با ذکر نشانیها برای دانشآموزان شرح دهند آنها هم به خواهش او عمل کردند و طبعادانشآموزان هم آنچه را شنیده بودند برای خانواده خود شرح دادند نتیجه آنکه خانواده علی پیدا شد و او هماکنون در زیر سایه پدر ومادرش بسر میبرد."