خلاصه ماشینی:
"درمان با فکر انجام میشود معنویت شرقی میپرسد:آیا فکر میتواند فکر را درمان کند؟مگر نه این است که فکر خالق ترساست؟چطور میکروب میتواند درمانگر خود بشود؟در معنویت شرق یادر خودشناسی فانکشنال که روایتی است به گمان من از این معنویت،کلپدیده ترس باید مورد مشاهده قرار بگیرد.
کریشنا مورتی به دنبال این است که همه بیماریهای روانی درجا معالجه بشوند؟اما روانکاوی به روند تدریجی معالجهاعتقاد دارد و این که همه چیز به تدریج درمان میشود.
»کریشنا مورتی میپرسد:«مگر این جامعههمان جامعهای نیست که او را بیمار کرده است؟آیا درست است که ما ازدیگران بخواهیم که خود را با جامعهای فاسد تطبیق بدهند؟»شاید کریشنامورتی دنبال انسان یاغی میگردد که علیه نظم بیماریآفرین بشورد.
»درمانگر ازنو میپرسد:«آیا کریشنا مورتی شیوهی درمانی خاصی را معرفی میکند؟»کریشنا مورتی جواب میدهد:«آیا تکنیک و راه درمان میتواند انسان راآزاد کند؟یا این که تکنیک فقط درمانجو را به یک پایان مطلوب راهنمونمیشود،بدون آن که درمانجو احساس آزادی و فراغت واقعی داشته باشد؟«کریشنا مورتی میخواهد بگوید که او در پی از بین بردن افسردگی نیست.
{Sوقت آن آمد که من عریان شوم#نقش بگذرام سرآسر جان شومS}اکنون این پرسش مطرح میشود که آیا روانکاوی میتواند انسان را ازدغدغههای هستی بهطور کلی آزاد کند؟نمیتواند چرا که روانکاوی براساس تعارض ایگو و اید و سوپرایگو قرار دارد.
{Sنردبان این جهان و ما منی است#عاقبت این نردبان افتادنی استS}آیا انسان پسیکولوژیک با چنین فلسفهای در زندگی بیمار نمیشود؟نباید به پزشک رجوع کند؟اکنون اگر پزشک هم همین دیدگاه را داشتهباشد چه باید کرد؟خود پزشک نیاز به درمان بیداری دارد!در واقع دو نفرمریض به مبارزه و چالش با هم پرداختهاند!آدم از این مناسبات به خندهمیافتد،این طور نیست؟بازی دو بیمار،یکی به نام بیمار،یکی به نامپزشک."