چکیده:
شعر معاصر عربی و فارسی،فرآیندی است که می کوشد جایی برای بازتاب همه ی دغدغه های انسانی داشته باشد.عواطف،اهداف،پیروزمندی ها،ناکامی ها و همه ی مسائل انسانی،جایگاهی قابل توجه را در گستره ی آن دارا می باشند. از جمله ی مسائل انسانی در عصر جدید،وجود محدودیت هایی است که انسان را از رسیدن به تعالی مورد نظر باز می دارد؛این محدودیت ها گاهی در شکل عناصری بروز میکنند که به شکل اعجاب انگیز خود را به زندگی انسان تحمیل کرده اند و شگفت تر این که انسان نیز به وجود آن ها عادت می کند اما در این بین جان های گرم و سرهای پرشوری،ظهور می یابند که بی محابا به استقبال این موانع سترگ می روند و به کارزار با آن ها می پردازند،از این خیلند امل دنقل مصری و نصرت رحمانی پارسی گو. این نوشته برآن است تا ضمن ارائه ی نمایی کلی از پدیده ی شورش در شعر دو شاعر به مصادیق برجسته ی این محدودیت ها از قبیل خود،اجتماع،زمان و دنیای جدید پرداخته فصل مشترک رویارویی دو شاعر را با آن ها به نمایش گذارد. نتیجه ی حاصله از پژوهش نشان از آن دارد که وجود انگیزه های مشترک در حوزه ی دو زبان،باعث شکل گیری تقابل همسان دنقل و رحمانی با محدودیت ها گردیده است.
خلاصه ماشینی:
نوشته ی حاضر بر آن است قبل از هر چیز به این سؤال اساسی پاسخ گوید که تمـرد دو شاعر در برابر محدودیت ها در چه عرصه هایی و چه سان به تصویر کشیده می شود؟ به همین علت ضمن معرفی کوتاهی از آن هاو جایگـاه شـعری شـان ، ابتـدا بـه ارتبـاط مفهوم تمردو شعر آن دو میپردازد، شیطان را که در نگاه دو شاعر نماد شـورش اسـت در متون شعری شان معرفی میکند و سپس عناصرو پدیده هایی که دو شاعرآن ها رابه عنوان قیود برشمرده و در برابرشان راه شورش ، در پیش میگیرند بـه عرصـه ی تحلیـل میگذارد عناصری چون خود، اجتماع ، زمان ، جهان نـوو...
» ستایش شیطان در شـعر دنقـل « بـه خـاطرکـارکرد نمادگونـه از رنجـی اسـت کـه طرفداران عقل ، حکمت و طغیان متحمـل مـیشـوند» (ابوشـادی ، ٢٠٠٩: ٢٢٧) در ایـن قصیده ، شاعر تحت تأثیر رمانتیسـم و متـأثر از «جـان میلتـون » در بهشـت گمشـده اش ، شیطان را میستاید (الدوسری ، ٢٠٠٩: ١٩٠) ومی کوشدتا «شـیطانی جدیـد بیافرینـدو بدین وسیله شورش مطلق خود را در برابر هر نوع سرکوب و سیطره ای که بر اجتمـاع حاکم است ابراز کند» (المساوی ، ١٩٩٤: ٢٦٠) رحمانی نیز با نگاهی همسان نگاه دنقل ، به شیطان نگریسـته او را مـی سـتاید.