چکیده:
این نوشتار روش تزکیه از نگاه قرآن را مورد بحث قرار داده است. نویسنده نخست به مفهوم شناسی لغوی و کاربردی تزکیه پرداخته است، سپس مکانیسم تأثیرگزاری هواهای نفس بر قلب را توضیح داده است، آنگاه با توجه به مکانیسم تأثیرگذاری فوق، از روش تزکیه که قرآن مطرح کرده است سخن گفته است. نویسنده بر این باور است که روش پیشنهادی قرآن بر دو محور متمرکز است: یکی صیانت و بیدار نگهداشتن قلب نسبت به حقایق و دیگری جلوگیری از تسلط کششهای نفس بر قلب از طریق از بین بردن زمینه تسلط یا اقدام متضاد با کششها.
This article discusses the method of tazkiya (purification) from the viewpoint of the Qur'ān. The writer first addresses the verbal and applied conceptology of tazkiya and then
explains the mechanism of the efficacy of sensual desires on the heart. After that، considering the above efficacy mechanism، he goes on to talk about the purification
method that the Qur'ān has proposed. The writer believes that the method proposed by the Qur'ān is based on two pivots: first، preserving the heart and keeping it awake
concerning the truths; and the other، preventing the dominance of sensual tendencies over the heart through elimination of the ground for domination or taking measures against those tendencies.
خلاصه ماشینی:
"در فرهنگ قرآن نیز تربیت روح در برابر تعلیم قرار داده شده است، اما نه به عنوان تربیت، بلکه به عنوان تزکیه؛ (هو الذی بعث فی الأمیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه وإن کانوا من قبل لفی ضلال مبین)(جمعه/۲) «او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!» (ربنا وابعث فیهم رسولا منهم یتلو علیهم آیاتک ویعلمهم الکتاب والحکمه ویزکیهم إنک أنت العزیز الحکیم)(بقره/١٢٩) «پروردگارا!
» با توجه به تحلیل فوق، میتوان دو نتیجه گرفت: یکی اینکه فلاح و رستگاری انسان ارتباط تنگاتنگی با قلب و نقش مدیریتی آن دارد، زیرا قلب اصل و اساس هستی انسان به شمار میآید که تمام نیروها و کششها در خدمت وی قرار داده شده است؛ «إنما الأعمال بالنیات و إنما لإمرئ ما نوی» (حرعاملی، ۱/۴۸) دیگر اینکه نقش مدیریتی قلب آنگاه به صورت صحیح و بایسته انجام میگیرد که با ساختار اولی و اصلی قلب هماهنگ باشد، وگرنه وجود این ویژگی ساختاری قلب، لغو و بیفایده بود؛ (یوم لا ینفع مال ولا بنون* إلا من أتی الله بقلب سلیم) (شعراء/۸۹-۸۸) «در آن روز که مال و فرزندان سودی نمیبخشد، مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید.
» (وکذلک سولت لی نفسی)(طه/۹۶) «و اینچنین (هوای) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد!» مقصود از نفس در این آیات قلب نیست، بلکه هواها و شهوات است، زیرا در مفهوم «تسویل» دو مؤلفه وجود دارد: یکی اینکه چیز مورد تسویل زشت باشد و ثانیا نفس نسبت به آن آزمند و حریص باشد؛ «و التسویل: تزیین النفس لما تحرص علیه، و تصویر القبیح منه بصوره الحسن، قال؛(بل سولت لکم أنفسکم أمرا)(یوسف/۱۸)،(الشیطان سول لهم) (محمد/۲۵)."