خلاصه ماشینی:
"بعضی از مردم بادیهنشین بر اثر نداشتن معلومات صحیح و روشهای آموزشی و پرورشی نفوذ و تأثیر در آنها از طریق بیان و منطق بسیار مشکل است،آنان اگرچه از جهاتی صاف و سادهاند و فطرت آنها دستنخورده است،ولی دست کشیدن از عقائد و معتقداتیکه سالیان دراز روی آن رشدونمو کردهاند و اساس زندگی معنوی آنها را تشکیل میدهد برای آنها بسیار مشکل است از این نظر قرآن آنها را با جملهء: «اشد کفرا و نفاقا» :در کفر و نفاق سرسختند معرفی کرده است؛یعنی هرگاه روی عللی ایمان بیاورند ولی کفر و نفاق و شک و تردید خود را بر اثر فاقد بودن روشهای آموزشی و پرورشی در باطن دارند و روی همین نظر آنانرا با جمله دیگر: و اجدرالا یعلموا حدود ما انزل الله، یعنی کمتر بقوانین الهی توجه دارند،نیز معرفی کرده است،خلاصه سرسختی در کفر و نفاق،عدم توجه بقوانین آسمانی؛ همگی معلول نبودن وسائل تعلیمی و تربیتی است،وگرنه بادیهنشین؛بادهنشین و شهرنشین از نظر استعداد،ادراک فطری چندان فاصله ندارد؛چیزیکه هست استعداد افرادی که زندگی اجتماعی دارند،روی اصول صحیح در مسیر تکامل و بهرهبرداری قرار میگیرد، ولی قوای ادراکی بادیهنشین و بیابان گرد بهمان حالت خامی و ناپختگی باقی میماند.
سؤال:گاهی گفته میشود بحکم این آیه عموم سابقین از مهاجر و انصار مورد خوشنودی خداوند واقع گردیده و بهشت برای آنها آماده شده است در صورتیکه در میان همان مهاجر و انصار بافرادی برمیخوریم که بعدها مرتد و کافر و یا فاسق شدهاند از آنجمله: 1-عبد الله بن سعد بن ابی سرح برادر رضاعی عثمان که از مهاجرین مکه بود و در آغاز هجرت،در جرگه نویسندگان وحی بود؛سپس شک و تردید در عقائد وی پدید آمد و از«مدینه»بمکه گریخت و مدعی شد که من نیز میتوانم قرآنی مانند قرآن محمد بیاورم چنانکه قرآن در حق این شخص میفرماید: و من قال سأنزل مثل ما انزل الله (انعام-93) کسیکه گفت بزودی مانند قرآن نازل خواهم کرد و پیامبر اکرم در روز فتح مکه خون چند نفر را مباح کرد یکی از آنها همین شخص بود سپس عثمان شفاعت کرد،و بحسب ظاهر دو مرتبه در عداد مسلمین قرار گرفت."