خلاصه ماشینی:
"و سازمان برنامه برای پایان دادن به این دور باطل چه کرد؟ تصور من و همکارانم بر این بود که نرخ ارز باید به نرخهایتعادلی نزدیک شود و از مدل شناور مدیریت شده تبعیت کند.
یعنی با تعیین قیمت رسمی ارز،هزینه واردات کاهشیافته و تورم داخلی نیز موجب افزایش هزینههای تولید شده است.
در این فرایند،صادرات دشوار شده و واردات افزایش مییابد وتولید داخلی کاهش مییابد و ارزش پول ملی نیز بیش از گذشتهافت میکند.
اما در صورت تشدید این شوک،فشار ناشی ازافزایش قیمت تمام شده تولید و نیز کمبود نقدینگی در واحدهاییکه وابسته به مواد اولیه وارداتی هستند،تولید داخلی متحمللطماتی خواهد شد.
اما آنان که ارزش افزوده داخلی ایجاد میکنند،به طورطبیعی باید به دنبال افزایش نرخ ارز باشند.
اما اگر پایههای تولید در کشور تقویتشود و اشتغال در آن افزایش یابد،نه تنها قدرت مصرف در آنافزایش مییابد و نیاز به واردات نیز رشد میکند،بلکه صادرکنندگاننیز میتواند کالاهای خود را صادر کنند و بازرگانی رونق مییابد.
در این میان کالاهای وارداتینیز با نرخ ارز ثابت به کشور سرازیر میشود و تولید داخلی که درفضای تورمی با افزایش هزینه مواجه است،آسیب میبیند؛ایناتفاقی است که در این سالها رخ داده است.
اما سبک زندگیمردم که با مصرف کالاهای خارجی گره خورده است،نیاز برایواردات را افزایش میدهد و نیاز به ارز از آنچه که دولت در اختیاردارد بیشتر میشود دولت ارز بیشتری در اختیار ندارد و اگر دراختیار داشت،باز هم با نرخ ارزان تخصیص میداد؛نتیجه آنکهبازارهای کشور بیش از گذشته از کالاهای وارداتی پر میشد وتولید داخلی لطمه میبیند."