خلاصه ماشینی:
"به این ترتیب حرارت که منوط بهعلت و شرایط خود است و برای هستی خود وابسته بهچیزهای دیگر است،به هیچ درو نمیتواند طبیعت ذاتی(سوباوه)آتش باشد در نتیجه،اگر آتش را در نظربگیریم،فقط آن صفتی-اگر صفتی داشته باشد-که درسه نقطۀ زمان(گذشته،حال و آینده)از آن منحرفنمیگردد و از عدم قبلی به وجود نمیپیوندد و برایهستی خود متکی به دیگران نیست،میتواند طبیعتخود آن(سوباوه)به شمار آید.
او دراین رساله قانون ترتب علی و معلولی را به نقد میکشد وبا تیشه زدن به ریشۀ مکاتب بودایی و برهمنی و استفادهاز تناقضات آنها بر علیه یکدیگر میگوید:آنچه که نسبیو متعین است،وجود ذاتی سوباوه( avahb-avs )نمیتواند داشت،و چون فاقد وجود ذاتی است پس عاجزاز هر گونه پیدایش و تولید است و نه وحدت هست،نهکثرت،و نه تسلسل لحظات پی در پی وجود،زیرا آنچه کهاین مقولات باطل استوبرای اثبات این مبحث ناگورجونامتوسل به مثال«دانه و نهال»میشود:دانه و نهال ظهورواقعی ندارند،زیرا آنها دگرگونیهای پیشین مراتبگیاهی بشمارند،آنها معدوم نیز نمیگردند چه انهدامآنها،مساوی با پیدایش دانه و گیاه دیگر است،آنان ثابتو لا یتغیر نیز نیستند،چون همه چیز در تغییر و تبدیل و دگرگونی است.
»یعنی برای آنکهمعلولی پدید آید ضروری است که علتی وجود داشتهباشد ولی حال که اشیاء تهیاند و خالی از هر گونه جوهرهستی،دیگر چه علتی،پدید آورندۀ چه معلول خواهدبود؟ و چه امری به واسطۀ چه امر دیگر پیدا خواهد شد؟پسسلسلۀ علل،پدیدههایی هستند متکی بر هیچ و قانونعلیت و گفتن اینکه:«چون آن نباشد این نیز نبود»پوچاست،زیرا«آنی»وجود ندارد تا«این»از آن موجود شدهباشد."