خلاصه ماشینی:
"انگلستان برای محافظت از مستعمره زرخیز خود هندوستان و تسلط تدریجی بر معابر دریائی استراتژیک در جنوب ایران از مدتها قبل با حضوری فعال در منطقه،برای ایران حسابی جداگانه باز کرده و شرائط خاص این کشور را تحت نظر داشت بطوریکه میتوان گفت ایران در قرن نوزدهم حکم سپر بلای هند و کشور حائل بین این مستعمره و سایر رقبا و مهاجمین را ایفا میکرد2 در همان حال که روسها نیز با نزدیکی بیشتر به مرکز ثقل سیاسی ایران،از طریق تصاحب قفقاز و ماده 7 قرارداد ترکمانچای(تائید و حمایت از عباس میرزا و خاندان او) حضوری فعالتر را در ایران طلب میکردند و از نزدیکی به مرزهای هندوستان و دستیابی به آبها گرم خلیج فارس غافل نبودند3.
23»مع هذا به نظر میآید امیر کبیر تمایلی به نقش میانجیگرایانه سفارت در این قضیه نداشته است چنانکه در نامه کلنل شیل سفیر انگلیس به لندن نیز از قول امیر کبیر آمده است که«برقرار نمودن آرامش حتی به قیمت جان 20 هزار تن از اهالی مشهد مرجح است بر تن در دادن به دخالت اروپائیان24»و این سخن را واتسن نیز در کتابش تائید میکند25 در واقع سفارت انگلیس که ابتدا میکوشید برای به اصطلاح فرو نشاندن شورش،از وساطت[!!]آصف الدوله کمک گرفته شود26،هرگونه فشار لازم را برای ممانعت از فرستادن نیروی دولتی به خراسان اعمال نمود و توجیه فرانت در این زمینه این بود «اگر از اول قشون فرستاده نشده بود بطور حتم شئون مقام سلطنت محفوظ شده بود و اکنون با وضع فعلی باید اقرار و اذعان نمود که نیروی دولتی با عدم موفقیت روبرو شده..."