چکیده:
در بحث نفسگیر اصالت وجود یا اصالت ماهیت، ضرورت دارد ابتدا، نخستین قضیهای که
مستند و خاستگاه این بحث است، بررسی و تحلیل شود، سپس چگونگی حصول تصوری که این
تصدیق از آن به دست میآید مورد بحث قرار گیرد، آنگاه معنای قضیه وجودی یا کان
تامه روشن شود و سرانجام با بیان معانی لفظ ماهیت و معانی لفظ وجود و مقایسة آنها
با هم نشانههای خلط مبحث شناختشناسی و هستیشناسی دیده میشود.
خلاصه ماشینی:
"بدین ترتیب میتوان گفت، هر صوت ذهنی – به هر نام که نامیده شود: ماهیت، ایده، شبح، تصور و… - بالذات و بالضروره از مابازاء خاص خود حکایت میکند و به تعبیر مرحوم استاد علامه طباطبائی(ره) بیروننمایی، ذاتی علم است و این ذاتی بودن بیروننمایی، بدون وجود آن رابطه عینی واقعی میان صورت ذهنی (علم حصولی) برگرفته از علم حضوری و اتحاد مدرک و مدرک – حتی اتحاد در مرحله احساس عین محسوس خارجی – قابل تبیین نیست و مسأله بسیار مهم صدق را هم جز از همین راه، یعنی التفات به این که این صورت ذهنی و این علم حصولی دنبالة آن علم حضوری است، نمیتوان تبیین کرد.
در مقایسة معانی وجود و ماهیت از هرکدام با دیگری میبینیم که معنای سوم وجود و ماهیت هر دو، یکی است و آن همان واقعیت عینی مستقل از مدرک، منشأ تاثیر، موجد شناخت، هویت، حقیقت، کون، امر متحقق، انیت و مانند اینها است، خواه نامش را وجود بگذاریم و خواه ماهیت، - چنانکه گذاشتهاند – و وقتی میبینیم همین عین منشأ تاثیر را سهروردی و میرداماد و فیاض، ماهیت مینامند، اما تقریبا همه صفات و خصوصیاتی را که صدرا به وجود نسبت میدهد، - از قبیل علیت و معلولیت و جاعلیت و مجعولیت و… - این اعاظم به همین ماهیت نسبت میدهند، این پرسش پیش میآید که پس آیا نزاع لفظی نیست؟ فیاض میگوید: «و اقول الآن: التحقیق أن الذی یجعله الاستاد (ای صدر المتألهین) حقیقة الوجود، هو الذی یجعله القوم حقیقة المهیة… فالحقیقة عنده و عندهم هو الامر الذی ینتزع منه الوجود من حیث صدوره عن الجاعل و افتقاره الیه، لکنهم یسمونه الحقیقة التی ]هی[ اخص من المهیة و هو یسمیه حقیقة الوجود، فلانزاع حقیقة فی المعنی."