خلاصه ماشینی:
سخن مشفق و زبان متجمل او مبتنی بر راه داشتن او به روح زبان اصیل و نجیب دری است،هم از این روی با خود خلق مخیلترین و شاعرانهترین ترکیبهای هنری،غزل او از آلایش تکلف به دور است،در سراسر دیوانآن آذرخش به کمتر موردی برمیخوریم که دریافت آن از برای ذهن دشوار باشد: روزی که نیستی دل من بیقرار تست من نیستم که هستی من در کنار تست بس روز و روزگار که بر من گذشته است هر نقش خوش به خاطرم از روزگار تست این خانه از وجود عزیزت تهی مباد زیرا بهشت زندگی از رنج و کار تست اینجا حضور داری و غایب زدیدهای یعنی کسی نشسته و چشم انتظار تست شاداب از آن به گلشن عمرم که مرغ جان دستانسرای باغ دل از شاخسار تست در این خزان شکفته بود گربهار من در استان دلکش گل،از بهار تست بیان یک حق شناسی عاطفی که تنها از یک شاعر بیش از حد متعارف حساس همچون مشفق بر میآید.