چکیده:
با ظهور ملاصدرا در قرن یازدهم، تحولی شگرف در بنیانهای فکری- فلسفی در حوزه فرهنگ اسلامی پدید آمد که میتوان بازتاب آن را بهروشنی هم در تقریر و هم در توصیف برهان صدیقین مشاهده کرد. برهان صدیقین که تا آن زمان برهانی شناخته میشد که در آن با چشمپوشیدن از ماسوی الله و تنها با تامل در «هستی»، وجود خدا اثبات میشود، برهانی شد که در آن راه و هدف یکی است و خدا خود بر وجود خویشتن گواهی میدهد، از آنجا که خداوند وجود محض است، پس بهناگزیر باید در حقیقت هستی نظر گردد. تفاوت مهمی که این اختلاف رویکرد رقم میزند، این است که آیا ویژگی «وجود محور بودن» برای برهان صدیقین موضوعیت دارد یا طریقیت.
خلاصه ماشینی:
"131 ابنسینا در الاشارات و التنبیهات، پس از تقریر استدلال خود، در توصیف آن میگوید: نیک بنگر که چگونه بیان ما برای اثبات مبدأ و یگانگی او و منزه بودنش از عیب و نقص به تأمل در غیر وجود نیاز نداشت و به اندیشیدن در مخلوقات و آثار او نیاز نیافتاد، اگرچه آن نیز دلیل بر او است، ولی این راه استوارتر و ارزشمندتر است؛ یعنی اگر ما حال و چگونگی وجود را در نظر بگیریم، وجود ازآن جهت که وجود است، به او گواهی میدهد و سپس او بر موجودات دیگری که در وجود پس از اویند، شهادت میدهد.
138 ملاصدرا انتقاد اصلی را بر استدلال ابنسینا وارد کرد، بر این اساس که روش وی را به این دلیل که در آن به مفهوم وجود نظر شده است و نه حقیقت آن، نه صدیقین، بلکه نزدیکترین راهها به آن ارزیابی میکند 139 و خود تقریری نو از برهان صدیقین، هماهنگ و همسو با تحولی که در بنیادهای فکری و فلسفی پدید آورده بود و سازوار با اصول و مبانی حکمت متعالیه، یعنی اصالت وجود، تشکیک وجود و نظریة امکان فقری عرضه کرد.
ملاصدرا بر اساس دیدگاه فلسفی خود که در آن اصالت وجود و وحدت تشکیکی وجود جایگاه بس بالا و بلندی دارد، که در آن راه و هدف یکی است و خدا نه فقط بر وجود مخلوقات و چگونگی افعال و آثارش، بلکه بر وجود خودش نیز گواهی میدهد و از آنجا که خدا وجود محض است، معتقد است در برهان صدیقین باید در «حقیقت هستی» نظر کرد، نه در مفهوم آن: محکمترین برهانها و ارزشمندترین آنها [بر او]، آن است که حد وسط در برهان، در حقیقت، غیر او نباشد؛ در نتیجه راه بهسوی مقصود، خود همان مقصود باشد و این روش صدیقان است، آنها که به او استشهاد میکنند، نه بر او."