چکیده:
فلسفه اسلامی، پس از نهضت ترجمه و تحتتاثیر آموزههای دینی در قالب فلسفة مشاء تاسیس شد و از اینرو سنت فلسفی اسلامی با گرایش مشایی آغاز شد. فیلسوفانی مانند ابونصر فارابی، عامری، ابنسینا، بهمنیار، لوکری، فخر رازی و خواجه نصیر طوسی از مشائیان مسلمان هستند. در این میان فارابی و ابنسینا جایگاه ممتاز و درخشانی دارند. ابو نصر محمدبنمحمدبنطرخان فارابی در منطق و فلسفه چنان درخشید که در زمان حیات اساتید خود، از آنها پیشی گرفت و به «معلم ثانی» شهرت یافت. او آثار و تالیفات فراوانی دارد که مهمترین آنها عبارتاند از: کتاب الحروف، احصاء العلوم، ابانة عن غرض ارسطو طالیس فی کتاب مابعدالطبیعه، الجمع بین رایی الحکیمین، آراء اهل المدینة الفاضلة، السیاسة المدنیة، فصول منتزعة و فصوص الحکم... .
خلاصه ماشینی:
"301 فارابی با طرح مباحثی همچون وجوب و امکان، تقسیم موجودات به واجب و ممکن و نیز با طرح حدوث ذاتی و حکم به حادث ذاتی بودن همة ممکنات، در هستیشناسی و خداشناسی فلسفی انقلابی مهم بهپا کرد و همینطور با تأکید بر وحی بهعنوان یکی از شرایط رئیس مدینة فاضله 302 و معرفی سعادت اخروی بهعنوان سعادت اصلی و غایی انسان به فلسفة سیاسی رنگ و بوی دینی و اسلامی داد.
البته، ارسطو در منطق، وجوب، امکان و امتناع را بهعنوان جهت قضایا مطرح ساخته است و در کتاب پنجم مابعدالطبیعه 311 معانی و تعریفهای واجب و ممکن را ذکر کرده است و در کتاب دوازدهم مابعدالطبیعه 312 از محرک نخستین با عنوان واجبالوجود یاد کرده است و چهبسا در موارد دیگری نیز از وجود واجب یا ضروری سخن گفته باشد، اما هیچیک از این مباحث آن چیزی نیست که در فلسفة اسلامی در مبحث واجب و ممکن آمده است.
آنچه در فلسفۀ یونانی در این زمینه وجود داشته، آن بوده که برخی موجودات قدیم شمرده شده بودند؛ مانند عقول، افلاک و نفوس سماوی، حرکت آنها و زمان، اما اینکه موجود به حادث و قدیم تقسیم شده باشد و دربارة احکام هر یک از آنها بررسیهایی صورت گرفته باشد، هیچ اثری از آن در فلسفۀ یونان مشاهده نمیشود.
اما همانطور که پیش از این گفتیم، ارسطو مباحث خود دربارة علت را با صبغة طبیعتشناختی یا منطقی مطرح کرده است؛ یعنی از علت طبیعی که توضیحدهندة حرکت و تغییر است سخن گفته است و در منطق نیز در مبحث مطالب چهارگانه و برای توضیح چگونگی معرفت، از علل سخن گفته است."