چکیده:
رویداد سقیفه(11ق/ 632م) در تاریخ اندیشه سیاسی اسلام، از اهمیت نمادین بسیار برخوردار است. در سقیفه، آوردن روایتی از پیامبر(ص) در مورد جانشین پیامبر(ص) از میان قریش، نقشی اساسی در اندیشه سیاسی اسلام ایفا کرد. نظریه«قریشی بودن خلیفه» و «اهل حل و عقد»، از مهم ترین دست آوردهای نظری ماجرای سقیفه بود. با این حال، اندیشه سیاسی اسلام نظریه های دیگری هم چون استخلاف، استیلا، امامت، سلطنت و ... را در طول تاریخ خود پشت سر گذارد.تاریخ اسلام در قرن چهارم و پنجم قمری (دهم و یازدهم میلادی) قرون طلایی تمدن خود را تجربه کرد. افرادی هم چون ماوردی، خیام، غزالی، خواجه نظام الملک طوسی و... نیز حاصل همین دوران هستند. اندیشه سیاسی نزد غزالی رنگ دینی و مذهبی به خود می گیرد و اندیشه سیاسی خواجه نظام الملک بر اساس کتاب سیاست نامه(ت479ق/ 1086م)، آشکارا رنگ ایرانی دارد و از اندیشه سیاسی ایران شهری متأثر است. خواجه به بحث نظری و آموزه های آن در باب سیاست نمی پردازد، بلکه به امور واقعی اشاره می کند که می تواند بنیاد حکومت قرار گیرد. وی در تمام کتاب، به نهاد پادشاهی با تأثیر از نظریه فره ایزدی می پردازد و کم تر به نهاد خلافت توجه می کند که رنگ دینی و مذهبی دارد.از سوی دیگر در اندیشه سیاسی وی، عدل بر دین برتری دارد؛ زیرا «ملک به کفر بپاید و با ستم نپاید». به هر روی بحث فره ایزدی، عدالت، پیوستگی ملک و دین مؤلفه های اصلی اندیشه سیاسی ایران-شهری هستند که در سیاست نامه به آن پرداخته شده است. با این حال، نقطه مشترک اندیشه سیاسی غزالی و خواجه در مخالفت هر دو عموما با دگراندیشان و خصوصا با باطنی ها(اسماعیلیه)است. مقاله حاضر، به بررسی تطبیقی اندیشه سیاسی ابوحامد محمد غزالی و خواجه نظام الملک طوسی با تکیه بر آثار آنان پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"پیوستگی دین و ملک با بحث عدالت که آن نیز با موضوع رعیت ارتباط نزدیکی دارد، در اندیشه سیاسی ایران شهری جایگاه خاص خویش را دارد و خواجه در سیاست نامه، بارها بدان اشاره کرده است: نیکوترین چیزی که پادشاه را باید، دین درست است؛ زیرا که مملکت و پادشاهی و دین همچون دو برادرند: هرگه که مملکت اضطرابی دارد در دین نیز خلل آید، بددینان و مفسدان پدید آیند و هرگه که کار دین با خلل باشد، مملکت شوریده بود و مفسدان قوت گیرند و پادشاهان را بیشکوه و رنجه دل دارند و بدعت آشکار شود و خوارج زور آرند.
خواجه در سیاست نامه، بیش از آن که فرصت پرداختن به اندیشه های سیاسی و تقسیم بندی آن ها و غور در مباحث نظری داشته باشد، با واقعیات جامعه ای مواجه است که در آن پادشاه قدرت اصلی را دارد و اندیشه مذهبی (تسنن) بر آن حکم فرماست و خواجه نیز خود خارج از این فضا نمی توانسته باشد.
حکومت آرمانی و مطلوب غزالی با استقرار نهاد خلافت البته بر اساس دیدگاه اهل تسنن تحقق مییافت؛ اما از آن جا که قدرت واقعی و عینی در زمان وی در اختیار پادشاهان سلجوقی و حاکمان محلی بود، او میکوشید میان دستگاه خلافت و قدرت سلطنت، سازش و هم زیستی بیش تری برقرار کند تا سلطان، بازوی اجرایی خلیفه محسوب گردد و در عین حال، مشروعیت قدرت خویش را نیز مرهون دستگاه خلافت بداند؛ تلاشی که پیش تر ماوردی در کتاب احکام السلطانیه انجام داده بود."