خلاصه ماشینی:
"مهران السادات خاتمی تغییرات احتمالی شب هنگام وقتی خانم«ر»بهرختخواب میرفت،حتی فکرش را همنکرده بود که ممکن است فردا ریشدربیاورد.
شوهرش مثلهمیشه به اداره رفته بود و خانم«ر»باید بهآشپزخانه میرفت تا مثل همۀ روزهای دیگرجمعوجور کند،بشوید و بپزد.
تنها زمانی جلو آینه دوید که تمامچانهاش خارش گرفته بود و او با دستانآغشته به آب سیبزمینی چانۀ دانهدانهشدهاش را لمس کرد.
تنها کاریکه به نظرش آمد این بود که به حیاط برود وگلدانها را آب بدهد.
فکر کرد شاید این ریشهافقط جوشهای کوچکی باشند که معالجهبشوند.
بعد فکر کرد در این روزهای اخیرچه چیزهایی خورده که ممکن است علتاین جوشها باشد.
راستی سرصدایش چه بلاییمیآمد؟ناگهان خلیی کنجکاو شد تا بداندآیا صدایش همان صدای ظریف گذشتهخواهد بود یا نه.
دیگر مسلم بود که دارد تغییر جنسیتمیدهد.
بعد بدون آنکه جلو آینه برود،با دست سنجاق ظریف بالای موها رابرداشت و کناری انداخت.
وقتی نزدیک بازگشت شوهرش شد،دستهایش را در جیب کرده بود و سوتمیزد.
» شوهرش دو سه قدم دیگر عقب رفت."