چکیده:
معروف است که ویتگنشتاین در طول حیات خود طی دو دوره، دو فلسفه را به وجود آورد که هرکدام تازگیها و نوآوریهای خاص خود را دارد؛ وجه جامع آن دو این است که به مسأله زبان از دید فلسفی میپردازد. آنچه در این نوشتار تقدیم میگردد گزارشی نسبتا جامع از این دو فلسفه است. نویسنده کوشیده است به توصیه خود ویتگنشتاین، خطوط اصلی فکر او و مسائل اساسی را که برای او مطرح بوده دنبال کند. در فلسفه متقدم مسأله اصلی نسبت بین زبان و جهان است که ویتگنشتاین تئوری تصویری را مطرح میسازد. در فلسفه متأخر، ویتگنشتاین معتقد است اساسا فلسفه وظیفه دیگری برعهده دارد و آن اینکه چون مشکلات فلسفی زاییده سوءتفاهمند باید ریشه آن را بشناسند و آن این است که بازیهای زبانی را با هم خلط میکنیم. در این جا دیگر نباید دنبال معنا رفت، باید به کاربرد زبان توجه کرد. در یک کلمه، فلسفه ویتگشتاین بر آن است تا حد و مرز زبان را مشخص سازد: با زبان چه چیزهایی را میتوان بیان کرد و چه چیزهایی را نمیتوان.
خلاصه ماشینی:
"برداشت راسل از تئوری تصویری زبان این است که هر گزاره برای خود تصویری از وضع واقع میباشد و جدا از آن گزاره دیگر، و همینطور گزارههای دیگر؛ مانند تکههای آینهای که هر کدام چیزی را نشان میدهد، از این رو، یک تکه آینه میتواند یک آینه دیگر و تصویری که در آن منعکس شده به همراه صاحب آن تصویر را نشان دهد.
و در واقع فقط یک زبان منطقی وجود دارد، در این زبان است که باید سازههای آن را به سازههای بسیط تحلیل کرد و محکی آنها نیز باید معین باشد تا بتوان آنها را نام نهاد نه آنکه صرفا وصف نمود.
2. گزارههایی که در یک رمان یا نمایشنامه آمده است مثلا «ژان والژان ژابر را از غرق شدن نجات داد»، آیا همه کذب بوده، و مردم که اینها را میخوانند و اینقدر به آنها بها میدهند همه دروغ میباشد؟ ممکن است کسی از طرف ویتگنشتاین جواب بدهد که در این گزارهها شأنیت صدق کافی است، یعنی اگر واقعیتی میداشت امکان صدق محقق بود.
مسأله پژوهشها؛ فلسفه از کجا و چگونه به وجود میآید؟ در رساله، وظیفه فلسفه تعیین زبان معنادار از زبان بیمعنا است؛ یعنی بیان نسبتی که بین زبان و جهان از جنبه تصویری برقرار است که این امر از راه تحلیل گزارههای غیراولیه به گزارههای اولیه و درنتیجه متعین شدن معنا حاصل میشود.
این استدلال به شیوه قیاس استثنایی به این صورت است: اگر زبان خصوصی ممکن باشد، باید بتوانیم بین اینکه واژهای را ـ اسم یک تجربه باطنی ـ واقعا صحیح به کار ببریم و اینکه فقط فکر کنیم آن واژه را صحیح به کار ببریم فرق بگذاریم؛ یعنی باید مفاد منطقی این دو بیان فرق کند."