چکیده:
جامعهشناسی تاریخی سبب شناخت بستر، زمینه و ساختار اجتماعی یک جامعه در گذشته میشود که اعمال و کنشهای تاریخی در قالب آنها صورت گرفتهاند؛ شناختی ارائه میکند که شکافها و کاستیهای موجود در مدارک و شواهد مورخان را برطرف میسازد و موجب پالایش و پیشرفت نحوه تفکر و روشهای مورخان درباره جوامع گذشته میگردد. ارزیابیهایی درباره روند تاریخ بر حسب عناصر اساسی و نیروهای غیرشخصی ارائه میکند که برضد دیدگاه سنتی درباره تاریخ به چالش برخاسته است. در این مقاله سعی شده است با نگرش جامعهشناختی، به تحلیل نقش سازمانها و نهادهای اجتماعی، روابط حاکم میان فرد و دین، ساختار اجتماعی مکه و یثرب، یکپارچگی اجتماعی و... در گسترش اسلام پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
"به هر حال در صدر ظهور اسلام، تازه مسلمانان قبایل جزیرةالعرب، از یک طرف، تحت حمایت قبیله خود بودند، و از طرف دیگر اوضاع اجتماعی، روابط و پیمانهای بین قبایل تا حدودی عاملی برای حفظ جان گروندگان به اسلام بود که این امر باعث تسریع در تحول اجتماعی اسلام و گسترش آن شد.
این امر سبب شد پیامبر برای ایجاد تحول اجتماعی بدون مانعی به حرکت خود شتاب ببخشد؛ چه، یکی از موانع عمده هر تحول و انقلاب اجتماعی وجود و نفوذ قدرتهای خارجی در جامعه در حال تحول است.
در مورد عامل اقتصادی میتوان به این نکته اشاره کرد که، از یک طرف عدم امکان ادامه زندگی در صحرا بدون معیشت و ضرورت کسب تغذیه و کمبود یا فقدان منابع طبیعی در یک منطقه، ایجاب میکرد که قبایل به طور دایم در حال نقل مکان و کوچ باشند و از طرف دیگر چون قوانینی دال بر تقسیم اراضی و منابع طبیعی بین آنها وجود نداشت، هر قبیلهای که از قدرت بیشتری بر خوردار بود خواستار منابع و چراگاههای بیشتری بود که گاهی منجر به جنگ بین آنها میشد.
اگر احیانا فردی از قبیلهای متعرض مال، عرض یا جان فردی از قبیله دیگر میشد، چون از طرفی قوانینی برای مجازات جانی حاکم بر قبایل وجود نداشت و قبیله نیز به عضو خود و نیروی او برای کسب افتخار نیاز داشت و تحت هیچ شرایطی حاضر نبود دست از حمایت او بر دارد و از طرف دیگر قبیله مورد تجاوز خواهان مجازات جانی بود، جنگ در میگرفت و گاهی سالیانی طولانی ادامه مییافت."