چکیده:
مدیریت. یکی از ضرور تهای هر نظام اجتماعی است که هیچ جامعهای
نمیتواند بدون آن به بقاء و ماندگاری خود ادامه دهد. سازماندهی و برنامهریزی
روابط اجتماعی, وضع و چگونگی اجرای قوانین :وضو انتخاب مسئولین» به
وجود مدیریتی مقتدر و مبتنی بر پایههای دینی و اشلامی نیازمند است. از
آنجا که اسلام» دین جامع و کامل است و به تمامی نیازهای بشری توجه
کافی داردء با توجه به فطرت انسانها و ابعاد نیّازهای آن به مدیریت و نحوه
اداره جامعه توجه لازم داشته است. آن».:هدف خحکومت و مدیریت در اسلام»
اقامه قسط و عدالت, برقراری توحید و نفی شرک. تزکیه و تعلیم مساوات در
برابر قانون و ایجاد استقلال در تمامی زمینههای یک نظام اجتماعی است.
همانگونه که حضرت میفرمایند: * ادارة مور کشور و رسیدگی به
مسائل جامعه. مطابق دستورات و قوانین اسلام است. در حکومت اسلامی.
حاکمیت بر انسان و جامعة تنها مخصوص خداوند است و هیچ فرد و
یا گروهی, بدون نصب الهی. شایستگی حاکمیت بر انسان را ندارد" و اشاره
دارند*حاکم اسلامیء پاسبان خدا در زمین است*. هدف مقاله حاضر نیز
شناخت شاخصهای مدیریت اسلامی در اندیشه حضرت علی (علی) است
خلاصه ماشینی:
"بنابراین،یک مدیر،با پذیرش مسئولیت جامعه و شهروندانش،در اصل،یک وظیفۀ الهی را به عهده گرفته و مبتنی بر آموزههای اسلامی و دینی،در انجام مسئولیت خود در حد اعلا تلاش میکند؛در این زمینه،حضرتعلی علیه السلام در خطبۀ شقشقیه میفرماید:«به خدایی که دانه را(شکافت)و جانرا آفرید،اگر تبعیت کنندگان نبودند و یاران حجت را بر من تمام نمیکردندو خدا عالمان را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را بر نتابند(تحمل نکنند)و به یاری گرسنگان ستمدیده شتابند،رشتۀ این کار از دست میداشتم(کنارمیگذاشتم)و میدیدید که دنیای شما را به چیزی نمیشمارم و حکومت رابیشتر ارزش نمیگذارم(نهج البلاغه،خ 5) هر اجتماع و گروهی بدون رهبر و مدیر،دچار هرجومرج گشته وسرانجام آن،اضمحلال و نابودی خواهد بود؛چنانچه امیر المؤمنین در این بارهمیفرماید«والی ستمگر بهتر از هرجومرج همیشگی است).
امام علی ابن ابیطالب علیه السلاموارث و وصی خاتم پیامبران الهی که براساس دستوران مکتب اسلام تشکیلحکومت داده،علیرغم اینکه مدت حکومت ایشان،از لحاظ زمانی کوتاه بودهاست،ولی در عمل و گفتار،همه وظایف حکومت و مردم را در ابعاد مختلف متذکر شده که این وظایف جامعه را در پنج محور دستهبندی نموده است.
امامعلی علیه السلام در اهمیت وحدت در بقای جامعه و حکومت در وصف مردم عربستاندر زمان اوج عزت و شوکت میفرماید: «هنگامی که جمعیتشان متحد،خواستههای متفق،قلبها رااندیشهها معتدل،دستها پشتیبان هم،شمشیرها یاری کنندهیکدیگر،دیدهها فاقد و عزمها و مقصودهایشان همه یکی بودآیا مالک و زمامدار و سرپرست اقطار زمین نبودند،یا زمامدارجهان نگردیدند»(نهج البلاغه،خ 192) در ادامه سخن میفرماید: «از آن طرف پایان کار آنان را نیز نگاه کنید آن هنگان کهپراکندگی در میان آنها واقع شد،الفتشان رو به تشتت گرایید،در اهداف و در دلها اختلاف پیدا شد..."