چکیده:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین تاثیر تعاملی شیوه های مختلف نمایش ویدیوئی و نوع بازخورد بر اجرا و یادگیری مهارت پرتاب دارت بود. 90 آزمودنی به صورت تصادفی در 6 گروه بازخورد خودکنترل، آزمونگر کنترل و جفت شده قرار گرفتند که یکی از دو الگوی ماهر یا الگوی از خود را دریافت می کردند. سه گروهی که الگوی ماهر را مشاهده کردند، ابتدا و در فاصله های استراحت، اجرای پرتاب یکی از اعضای تیم ملی پرتاب دارت را ملاحظه کردند، درحالی که گروه های مشاهده الگوی از خود، اجرای خود را مشاهده کردند. گروه های خودکنترل، در حین اجرا از آزمونگر درخواست بازخورد می کردند، گروه های جفت شده، در کوشش هایی که گروه خودکنترل در خواست بازخورد کرده بودند، بازخورد دریافت می کردند و گروه های آزمونگر کنترل به صلاحدید آزمونگر بازخورد می گرفتند. تمرین طی 6 روز انجام گرفت و آزمون یادداری و انتقال، 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین برگزار شد. روش تحقیق نیمه تجربی بود و برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر، تحلیل واریانس دوطرفه و آزمون های تعقیبی توکی و بونفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد پیشرفت از مرحله پیش آزمون به مراحل اکتساب، یادداری و انتقال در هر شش گروه رخ داده است. فارغ از نقش بازخورد، تفاوتی بین الگوی ماهر و الگوی از خود در هیچ یک از مراحل وجود نداشت. از طرفی بازخورد آزمونگر کنترل در اکتساب سودمندی بیشتر از دو نوع بازخورد دیگر داشت، ولی در یادداری و انتقال بازخورد خود کنترل بهتر بود. تحلیل بیشتر نتایج نشان داد افرادی که بازخوردی خودکنترل دریافت کردند، زمانی که الگوی از خود را مشاهده کرده بودند، یادگیری بیشتری در آنها نسبت به گروه های دیگر رخ داد. برتری گروه الگوی از خود – بازخورد خودکنترل را می توان به تاثیر فرایندهای انگیزشی حاصل از این تعامل و نیز همخوانی بیشتر این نوع بازخورد با نیاز آزمودنی ها نسبت داد.
خلاصه ماشینی:
نتایج تحقیقات اخیر مثل ویلیامز و هاجز١٠ (٢٠٠٤) نشان می دهد تعامل مشاهده و بازخورد هم به شکل دادن و هم به پالایش حرکت 1 - Wright & Li & Coady 2 - Blandin & Proteau & Alian 3 - Janelle & et al 4 - Wulf, & Toole 5 - Desi & Ryan 6 - Chiricowsky & wolf 7 - Bund 8 - Bingham & Schmidt & Zall 9 - Hodges & Chua & Franks 10 - Williams & Hodges جدید کمک می کند، زیرا از طریق مشاهدة الگو، یادگیرنده درک می کند که چه کاری را باید انجام دهد و براساس آن یک مرجع تصحیح شکل می دهد و زمانی که بازخورد به آزمودنی ارائه میشود، بازخورد مربوط با مرجع تحصیح مقایسه می شود و به تدریج پالایش در مهارت صورت می گیرد و قابلیت شناسایی خطا رشد می یابد (٤٠).
نتایج این تحقیق با نتایج تحقیقات وینفری و ویکس ٣ (١٩٩٣)، ویس و ویس ٤ (١٩٩٢) و باودری ، لوری و چولت ٥ (٢٠٠٦) در برتری خودالگودهی (٤١، ٣٩، ١٠) و تحقیقات بازوکا (٢٠٠٧)، زتو، تتزیس و ورناکایس 6 1- Scully & Newell 2 - Magill 3 - Winfrey & Weeks 4 - Wieiss 5 - Baudry & Leroy & Chollet 6 - Zetou & Tzetzis & Vernakakis (٢٠٠٢)، فلتز١(١٩٩٢) و جنل و همکاران (١٩٩٧) در برتری الگوی ماهر متناقض بود (٤٥، ٢٦، ٢٥، ٢٠، ٩).