چکیده:
گسترش سگونتگاههای غیررسمی، ازجمله چالشهای جدی فراروی تحقق ابعاد مختلف توسعهی پایدار شهری، بهویژه در کشورهای رو به پیشرفت تلقی میشود. این پدیدهی ناخوشایند، نتیجهی اعمال سیاستهای خطی و آمرانه و بهاصطلاح از بالا به پایین در برنامههای توسعهی این کشورها بوده که مسئلهی فقر شهری را بیش از هر وقت دامن زده و به پیروی از آن، ضرورت تغییراتی در نگرش به مسئلهی سکونتگاههای غیررسمی را مطرح ساخته است. در این راستا، مشارکت مردم در برنامهریزی این سکونتگاهها میتواند، نگرشی پرگماتیستی و واقعبینانه در برخورد با مسئلهی فوق تلقی شود؛ چرا که در عمل از طریق چرخهای به توانمندسازی، تشکیل سرمایههای اجتماعی و درنهایت، موفقیت برنامهها و مشارکت بیشتر ساکنان میانجامد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر میزان مشارکتپذیری زنان در فرایند بهسازی محلهی آبک با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و گردآوری اطلاعات، از طریق مطالعات کتابخانهای و میدانی تدوین شده است. چارچوب مکانی نمونهگیری محلهی آبک و جامعهی آماری پژوهش، زنان 30 سال به بالا در محلهی مورد مطالعه بوده است. جامعهی نمونه 87 نفر و پرسشگری با روش تصادفی ساده و با استفاده از سوالات باز، جهت بالابردن دقت و محدود نکردن پاسخها انجام گرفته است. تجزیه و تحلیل دادهها با روشهای مختلف آماری، شامل توصیفی، ترکیبی و روش تحلیل عاملی با استفاده از نرمافزار SPSS انجام گرفته است. یافتههای پژوهش پیش رو نشان داده است که هرچه حس تعلق به مکان در میان زنان بالاتر باشد، میزان مشارکتپذیری آنان نیز بالاتر بوده و از سوی دیگر، بالاتر بودن میزان مشارکتپذیری، بهطور حتم بهمعنای بالاتر بودن سطح اقتصادی ـ اجتماعی زنان نیست.
خلاصه ماشینی:
"بحث و یافتهها برای تبیین تأثیر سطح اقتصادی-اجتماعی زنان محله در میزان مشارکتپذیری آنان در فرایند بهسازی محلهی آبک،نتایج حاصل از پرسشگری در قالب موضوعاتی شامل ویژگیهای اقتصادی-اجتماعی،ویژگیهای فیزیکی و کالبدیمحله،حس تعلق به مکان،میزان مشارکتپذیری زنان و نقش زنان در تصمیمسازی خانوار مورد بررسی قرار گرفته است: ویژگیهای اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی پرسششوندگان نتایج به دست آمده از بررسی ویژگیهای اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی زنان جامعهی نمونه،حاکی از آن است که92 درصد از زنان جامعهی نمونه،زادهی استانهای دیگر کشور(غیر از تهران)بودهاند و به نوعی مهاجر تلقی میشوند.
اینوضعیت در مجموع نشاندهندهی آن است که سطح اقتصادی-اجتماعی زنان جامعهی نمونه،غالبا پایی است،اما ازآنجا که تمرکز تعداد نمونهها در اطراف میانگین،بالا بوده است میتوان چنین نتیجهگیری نمود که از نظر شاخصاقتصادی-اجتماعی،زنان مورد مطالعه در وضعیتی یکنواخت و نسبتا همسان با یکدیگر قرار گرفتهاند و غیر از مواردمعدود،اختلاف شدیدی از این نظر میان آنها وجود ندارد.
برای سنجش میزانمشارکتپذیری در میان زنان جامعهی نمونه،نخست از طریق ماتریس همبستگی،به بررسی روابط اولیه میان متغیرهایموردنظر پرداخته شده است: (به تصویر صفحه مراجعه شود)همانگونه که در ماتریس همبستگی فوق(جدول شمارهی 4)نیز مشاهده میشود،بیشترین همبستگی(نسبت به سایرمتغیرها)میان متغیرهای تمایل به مشارکت در حل مسائل و مشکلات اجتماعی وجود دارد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) بررسی ارتباط میان شاخص حس تعلق به مکان و شاخص میزان مشارکتپذیری در اینجا شاخص میزان مشارکتپذیری،به عنوان نمایندهای از نقش زنان در بهسازی محله مورد استفاده قرار گرفته است؛چرا که داشتن روحیهی مشارکت و تمایل به شرکت در فعالیتهای اجتماعی،بهبوددهندهی وضعیت زندگی در محله،میتواند در نقشپذیری زنان برای اجرای برنامههای بهسازی،بسیار مؤثر واقع شود."