چکیده:
از مهمترین مسائل تاریخ ایران، روابط حکومتهای محلی و ایلات و عشایر و خاندانهای مناطق مختلف کشور با دولت مرکزی است. آنچه در این نوشتار در نظر بوده، توصیف و تبیین جایگاه و کارکرد یکی از خاندانهای کرد ایرانی در عرصه حکومت محلی و تعامل با دولت مرکزی است. در این نوشتار، سعی بر این است تا برخی ابعاد و زوایای مرتبط با حکومت محلی خاندان دنبلی بررسی و تجزیه و تحلیل گردد. این تحقیق به روش اسنادی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و استناد به اسناد و مدارک موجود انجام شده و از جمله یافته ها و دریافته های آن می توان به این نکته اشاره کرد که خاندان دنبلی در مقام امرای حکومت محلی دنبلی در منطقه خوی و سلماس و تبریز، دست کم از زمان شاه تهماسب صفوی دارای تاریخی مستند و روشن است. در زمان شاه عباس اول نمود بیشتری یافته، در اواخر صفوی کم رنگ می شود. در فاصله بین صفویه تا قاجار، امرای خاندان دنبلی در مقیاسی گسترده تر و به گونه ای بارز به ایفای نقش در مسائل داخلی و خارجی کشور می پردازند و حکومت محلی این خاندان از اقتدار بیشتری برخوردار می شود. با روی کار آمدن سلسله قاجار، امارت این خاندان رو به افول می رود و در نهایت، در نخستین سالهای ورود عباس میرزا به آذربایجان در مقام ولی عهدی، عمر این امارت محلی به پایان می رسد. برخلاف برخی فرضیه هایی که قوم کرد را به واگرایی و تجزیه طلبی متهم می کند، این مقاله نشان می دهد که خاندان دنبلی، به عنوان یکی از خاندانهای اصیل و برجسته کرد، در عرصه های گوناگونی، از جمله ادب، فرهنگ، عمران و آبادی، سیاست داخلی و روابط خارجی نقشی موثر، اساسی و انکارناپذیر در تامین امنیت، اهداف، وحدت و منافع ملی کشور ایفا کرده است.
One of the most important issues in the Iranian history is the relationship between local government - consisting of local tribes and families- and the central government. This research aims to study the role of one of these families، an Iranian Kurdish family، and its interaction with the central government.
This article also explains other dimensions related to the local government، the Donboli family and their relation to the central government. Historical documents reveal the Donboli family، forming the local government in Khoy، Salmas and Tabriz regions، benefit from a clear history at least from the time of Shah Tahmasb I onwards. In the Shah Abbas I period، the family’s political role became more significant and then towards the end of the Safavid dynasty the role started to weaken. From Safavid to Qajar، Donboli’s role in internal and external affairs was widely obvious، and local government of this family gained more power. Finally، with the rise of Qajar dynasty، Donboli’s power decreased and eventually in the years that Abbas Mirza was the government in Azerbaijan as the Crown Prince، the life of this local government came to the end. This study shows that despite of some opinions about their attempts for secession، Donboli’s family had a significant role in the nation، such as literature، culture، security، domestic politics and foreign affairs.
خلاصه ماشینی:
این تحقیق به روش اسنادی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و استناد به اسناد و مدارک موجود انجام شده و از جمله یافته ها و دریافته های آن می توان به این نکته اشاره کرد که خاندان دنبلی در مقام امرای حکومت محلی دنبلی در منطقه خوی و سلماس و تبریز، دست کم از زمان شاه تهماسب صفوی دارای تاریخی مستند و روشن است.
پس از شاهعباس اول، دنبلیها حضور پررنگی در منابع ندارند7 عبدالرزاقبیگ، مورخ دورة فتحعلیشاه قاجار از تداوم حکومت جدش، شهبازخان دنبلی بر خوی و اطراف آن در زمان شاهسلطان حسین صفوی و مقاومت نهماهة وی در برابر هجوم عثمانی و در نهایت، سقوط خوی و اسارت نجفقلیخان(پدر عبدالرزاقبیگ) خبر داده است(دنبلی، 1349: 57 و 58).
تاریخ مشاهیر کرد در مجموع از نخستین تماسهای خاندان دنبلی و صفویه در زمان سلطانحیدر تا زمان سلطانحسین و پایان دورة صفوی، از نه تن از امرای دنبلی معاصر با این سلسله نام برده و تصریح کرده است که بین دو خاندان روابط مناسبی برقرار بوده است و دنبلیها علاوه بر حکومت در خوی، مناصب و مقامات مهمی در مرکز حاکمیت یا دیگر مناطق کشور داشتهاند(روحانی، 1382، ج3: 89 تا 91).
با این اوصاف، نجفقلیخان دنبلی دستکم با سه تن از شاهان و بزرگان ایران، از جمله نادرشاه افشار، محمدحسنخان قاجار و کریمخان زند دارای ارتباط سیاسی بوده و امارت وی بر خوی و آذربایجان مورد تأیید آنها قرار گرفته است.