چکیده:
این مقاله حاصل پژوهشی بمنظور بررسی فرهنگسازمانی در یک گروه صنعتی
میباشد.محقق پس از مطالعه کتابخانهای و بررسی اجمالی روی چهارده الگوی
فرهنگسازمانی، الگوی گردن را هفت مولفهی استانداردها، شفافیتسازمانی،
مسئولیتها، سازگاری، پاداشها، رهبری، صمیمیت و حمایت انتخاب نموده است.در این تحقیق به پیروی از الگوی مذکور و با ساختاری تعریف شده و با هشت فرضیه
عام و خاص و با تعیین نمونههایی در چهارده واحد تولیدی و ستادی مجزا و مستقل در
جامعه آماری، مقایسهای میان فرهنگسازمانی در وضعیت موجود و فرهنگسازمانی در
وضعیت مطلوب از نظر کارکنان صورت گرفته است.نتایج و یافتهها نشان میدهد:1.در آزمون انجام شده برای هفت مولفه فرهنگسازمانی مشخص شد که میان
فرهنگسازمانی ر وضعیت موجود و وضعیت مطلوب از نظر کارکنان تفاوت معنیداری وجود
دارد. 2.در بررسی فرهنگسازمانی مشخص شد که فرهنگسازمانی در وضعیت موجود در کلیه
مراکز چهاردهگانه جامعه آماری اعم از کار خانجات تولیدی و واحدهای ستادی یکسان
است.3.با تعیین میانگین نتایج آزمون در کلیه مراکز چهاردهگانه مشخص شد که شرایط
فرهنگسازمانی در وضعیت موجود ضعیف است.زیرا میانگین نتایج آزمون کمتر از سه
میباشد.در پایان پیشنهادهایی برای بهبود شرایط و دستیابی به وضعیت مطلوب ارائه گردیده
است.
خلاصه ماشینی:
"در این تحقیق به پیروی از الگوی مذکور و با ساختاری تعریف شده و با هشت فرضیه عام و خاص و با تعیین نمونههایی در چهارده واحد تولیدی و ستادی مجزا و مستقل در جامعه آماری، مقایسهای میان فرهنگسازمانی در وضعیت موجود و فرهنگسازمانی در وضعیت مطلوب از نظر کارکنان صورت گرفته است.
اصولا چرا بهرهوری نیروی انسانی پایین است و عملکرد کارکنان راضی کننده نیست؟چرا کارکنان در خلاقیت و نوآوری فعال نیستند؟و اساسا چرا اغلب کارکنان نسبت به موفقیت مدیران تردید دارند؟و مشارکت کارکنان در بهبود فرایندها و توسعهسازمانی پایین است؟بطور کلی درسازمانی که افراد از مسئولیت پذیری و قبول فدا کاری در خدمت و خطر پذیری شانه خالی میکنند و خود را متعهد و مقید به انجام مسئولیتهای واگذار شده نمیدانند، چه نوع فرهنگسازمانی حاکم است؟و برای رفع و برطرف نمودن چنین مشکلاتی، نقش فرهنگسازمانی چیست؟و راه حل نهایی پیش روی مدیران در زمینه مشکلات رفتاری و فرهنگی موجود چیست؟ با تعریف و مفهومی که از فرهنگسازمانی سراغ داریم و توصیفی که از آن خواهد شد.
خصوصیات یک فرهنگسازمانی قوی 1-توافق میان مدیریت میان بلند پایه و کارکنان رده پایین:با آنکه فرهنگ سازمانی مجموعهای از باورها و ارزشهای همگانی و مشترک است که بر اندیشه و رفتار اعضای یکسازمان اثر میگذارد، ولی باید همواره توجه داشت که ممکن است دست کم میان آرزوها و باورهای بنیادی مدیریت بلند پایه باورها و هنجارهای روزانهای که ردههای پایینسازمانها با آنها پیوند دارند و به آنهاگرایش پیدا میکنند، یک جدایی مهم و آشکار وجود داشته باشد(طوسی، 1372:17-16)."