چکیده:
مرحوم علامه علم را یک امر وجودی می داند و در این جهت با صدرالمتالهین موافق است و می گوید علم عبارت است از حضور شئ برای یک شئ، به این بیان که حصول علم برای عالم عبارت است از حصول یک امر بالفعل که فعلیت محض است؛ زیرا وجدانا می یابیم که صورت علمی قوه تبدیل شدن به صورت دیگر را ندارد. صورت های حسی و خیالی و عقلی جوهرهای مجرد مثالی و عقلی هستند که در عالم مثال و عقل وجود دارند و نفس با مرتبه مثالی و عقلی خود در آن موجود است. صورت علمی، مجرد از ماده و قوه است و با وجود خارجی خود نزد مدرک حاضر است. علم حصولی در واقع یک اعتبار عقلی است که از معلوم حضوری به دست آمده است. اتحاد عاقل و عقل و معقول نیز در نزد علامه به این معنا است که نفس سعه وجودی پیدا می کند و حقیقت عقلی می شود و حقایق عقلی را شهود می کند، نه این که با آن ها متحد شود. این با ملاصدرا فرق دارد. صدرا می گوید: اول صورت معقوله پیدا می شود و این صورت معقوله هم عقل بالفعل و هم معقول بالفعل و هم عاقل بالفعل است. ولی علامه می گوید: اول علم اشراقی به حقیقت عقلی پیدا می شود بعد صورت معقوله؛ یعنی علم حصولی متفرع بر علم حضوری است.
خلاصه ماشینی:
"اتحاد عاقل و عقل و معقول نیز در نزد علامه به این معنا است که نفس سعۀ وجودی پیدا میکند و حقیقت عقلی میشود و حقایق عقلی را شهود میکند،نه اینکه با آنها متحد شود.
دو دلیل بر حضوری بودن این علم بیان میکند: دلیل اول:علم انسان به ذات خود تنها با حضور ماهیت ذات انسان نزد او به نحو مفهومی نیست؛زیرا مفهوم به هر صورت که باشد قابل صدق بر کثیر است و فقط با وجود خارجی تشخص پیدا میکند.
پرسشی که در اینجا مطرح است آن است که اگر صورتهای علمی،موجودات مجرد مثالی یا عقلی میباشند که پیش از علم حصولی و توجه به ماهیت اشیای مادی و آثار خارجی آنها نزد عالم حاضرند،پس علم حصولی که از توجه به عالم مادی پدید میآید،دیگر چیست و چگونه مشکل معرفتشناختی علوم بشر در مطابقت با جهان خارج قابل حل خواهد بود.
نتیجهگیری با توجه به بحثهایی که مرحوم علامه هم در بحث وجود ذهنی و هم در بحث اتحاد علم و عالم و معلوم دارند،روشن میشود که به نظر ایشان،علم از سنخ وجود است و وی آن را یک امر وجودی میداند و در این جهت با صدر المتألهین موافق است و میگوید علم عبارت است از حضور شئ برای یک شئ،به این بیان که حصول علم برای عالم عبارت است از حصول یک امر بالفعل که فعلیت محض بوده و قوه هیچ چیز را ندارد؛زیرا وجدانا مییابیم که صورت علمی قوۀ تبدیل شدن به صورت دیگر را ندارد و نمیتواند فعلیت خاصی را که واجد آن است از دست بدهد و فعلیت دیگری را واجد گردد."