چکیده:
انسان در شناخت هستی و دستیابی به حقیقت دو وسیله در نهاد خویش و دو راه پیش روی خود دارد، عقل و دل؛ برهان و کشف. برخی راه برهان را اختیار کرده و شهود را به سبب نداشتن استدلال بی ارزش دانسته و برخی هم شهود را به سبب حضوری بودن آن بر برهان برتری داده اند. حکیمان متاله با پژوهش های خود در فلسفه و عرفان توانستند این مطلب را اثبات کنند که عقل و دل اگرچه روشی جدای از هم دارند اما مقصدشان یکی است و تفاوت یافته های آن دو را به شدت و ضعف دانستند. از این رو برهان وکشف را نیازمند یکدیگر دیده و کمال هر یک را به دیگری دانسته و توانستند بنیان محکمی برای شناخت هستی بنا نهند.
خلاصه ماشینی:
او در اسفار مکررا تأ کید کرده که ما مکاشفات عارفان را مطابق با برهان یافتیم (ملاصدرا، اسفار، ج ٦، ص ٢٦٣) به عنوان نمونه در شرح مسأله علم سابق حق به اشیاء آن را تقریری برهانی از کلام عارفان می داند و عدم توجه عارفان به آن را به سبب پرداختن به ریاضات و مجاهـدات قلمداد می کند (همان ، صص ٢٨٠-٢٨٤) در سفر نفس و مباحث مربوط به معاد نیز پس از بیان دیدگاه های مختلف به استدلال بر مشهودات ابن عربی پرداخته و در جـایی کـه دیدگاه او را در باب ترکیب ارواح با صورت های جـسمی بیـان مـی دارد، آن را مطـابق برهان می داند و اگر گفته های او را نقد کند برهـان و شـهود را گـواه بـر تحلیـل خـود می گیرد که نشان از گرایش او به جمع میان برهان و عرفان است (همـان ، ج ٩، صـص (273 -251 نمونه هایی از مسائل شهودی برهانی آن چه همواره مورد اختلاف مخالفان وطرفداران عرفان قرار داشته این است که آیـا عقل می تواند مضامین عرفانی را ارزیابی کند و در مقام داوری به نفی آنهـا بپـردازد؟ از آن جا که پاره ای از آموزه های عرفانی قابل تبیین عقلانی نبوده و تنها با شهود فهـم پـذیر است ، اما با این وجود برخی به برهانی کردن یافته های عرفانی اهمیت داده بویژه آنکـه در این مسیر مهم ترین مسائل را ماهیت فلسفی بخشیدند.