چکیده:
در کلام مسیحی برای لوگوس مسیحی که در این مقاله به آن «حقیقت عیسوی» اطلاق میکنیم، اوصافی ذکر شده است که بسیار اوصاف «حقیقت محمدی» در عرفان اسلامی مشابه است. لوگوس، همذات و همجوهر با خدا، موجودی نامخلوق، ازلی و ابدی، خالق جهان هستی و حاکم بر آن، مدبر و ناظم آن، تجلی شایسته خداست. در مقابل حقیقت محمدی، الحق الخلق (اولین مخلوق خدا که جهت حقانی یافته)، واسطه فیض الهی بر مخلوقات، خالق جهان و مدبر آن، تجلی اعظم خدا، دارای مقام ولایت و نبوت مطلقه است. هرآنچه برای حقیقت محمدی در عرفان اسلامی ذکر شدهاست،در کلام مسیحی نیز برای حقیقت عیسوی ذکر شده، جز اینکه حقیقت محمدی مخلوق است و حقیقت عیسوی غیر مخلوق.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، لوگوس در نظر فیلون عامل و وسیله خلقت است؛ او همان کلمه یا صدای خدا در عهد عتیق است که خداوند با آن خلق میکند (مزامیر 6:33)؛ او حکمت و قدرت خداوندی است و به عنوان عقل خدا، محل مثل نیز هست (ایلخانی،1380: 63-64).
خلاصه: بنابراین، حقیقت عیسوی که ما در این مقاله قصد مقایسه آن با حقیقت محمدی را داریم، دارای اوصاف و ویژگیهای زیر است: کلمه خدا، عقل الهی، محل مثل و صور اشیاء، واسطه خلقت موجودات، مدیر و حکمران جهان، حکمت و قدرت خدا، قدیم و ازلی، همذات و همجوهر با خدا، پسر خدا.
قیود هر مظهری باعث میشود حق سبحانه در تجلی خود کامل و أتم نباشد؛ حتی عقل اول که نخستین صادر الهی است، تنها اسماء تنزیهی خداوند را ظاهر میکند، اما در این میان فقط انسان کامل یا حقیقت محمدی است که حق تعالی را در حد خودش جلوه میدهد و حق سبحانه در تجلی حقیقت محمدی است که خود را به تمامه میبیند و هیچ جهتی از جهات وجودیاش مخفی نمیماند.
نظام آفرینش در فلسفه با صادر نخستین؛ یعنی عقل اول شروع میشود و عوالم عقل، مثال و ماده همه تنزلات وجودی او هستند و این عقل اول به اعتراف فلاسفه، همان حقیقت محمدی است، اما در عرفان اسلامی نظام هستی با دو فیض اقدس و مقدس شکل میگیرد.
جامی در وساطت فیض حقیقت محمدی که همان حقیقت انسان است، میگوید: «فهو عبدلله و رب بالنسبة الی العالم و لذلک جعله خلیفة و أبنائه خلفاء»، «پس او [محمد] بنده خداست و رب و تربیت کننده عالم است و به این خاطر خداوند او و فرزندانش را خلیفه قرار داد» (جامی،1370: 3)."