چکیده:
شاهنامه، حماسه جاویدان و گران سنگ فردوسی، در اقیانوس ادب فارسی، دریایی است عمیق و بیکران و آکنده از مرواریدهای درخشان فرهنگ ایرانی که کندوکاو درباره آنها از ابعاد مختلف ادبی، تاریخی، اجتماعی، اسطوره ای، آیینی، زبان شناسی، و ... می تواند سالها آبشخور پژوهشگران زبان و ادب فارسی باشد. مقاله حاضر به بخش کوچکی از مختصات زبانی شاهنامه؛ یعنی ماضی نقلی و انواع آن اختصاص دارد. ابتدا پیشینه تحقیق به اجمال بررسی شده، سپس الگوهای ساخت این فعل در زبانهای ایرانی باستان، ایرانی میانه و فارسی دری مورد اشاره قرار گرفته است. نهایه براساس شواهدی از شاهنامه و آراء پراکنده پژوهشگران و جمع بندی آنها به معرفی و توصیف نوعی خاص از ماضی نقلی پرداخته ایم که سابقه ساخت و کاربرد آن علاوه بر زبانهای سغدی، خوارزمی و پهلوی، در برخی از گویش های ایرانی امروز نیز دیده می شود.
The Shahnameh، the precious and eternal epic poem of Ferdosi، in the ocean of Persian literature is a deep and immense sea. It is full of shining pearls of Iranian culture، that studying of them could be used by researchers of Persian language and literature for various dimensions of literary، historical، social، mythical، religious، and linguistics، etc. This subject allocates for little part of linguistic characteristics i.e. present perfect tense and its kinds. Initially the history of research was considered briefly then; the patterns of structure of this verb were studying in the language of ancient Persian، middle Persian and Dari Persian. We eventually، according to samples from the Shahnameh، scattered notions of researchers and their adding up، describe a certain kind of present perfect tense which، its history of structure and application in addition to Soghdi، Khwarizmi and Pahlavi languages، could be recognized at some today Iranian dialects
خلاصه ماشینی:
"اکنون به ذکر نمونههایی از این ساخت فعلیمیپردازیم که در شاهنامه به کار رفته است: {Sسوم دیو کاندر میان چون نوند#میان بسته دارد2ز بهر گزندS}(112/1) {Sچنین گفت رستم بفرخ پدر#که من بسته دارم بفرمان کمرS}(90/2) {Sیکی بارهای برنشسته سمند#بفتراک بربسته دارد کمندS}(44/4) {Sبسی سر جدا کرده دارم ز تن#که جز کام شیران نبودش وطنS}(216/4) {Sبفتراک بربسته دارم کمند#کجا ژنده پیل اندر آرم ببندS}(235/4) {Sچنین گفت رستم بایرانیان#که من جنگ را بسته دارم میانS}(167/5) {Sهمان کوه کو کرده دارد حصار#باسبان جنگی ز پا اندر آرS}(241/4) {Sبدانست کسش نیست با کس وفا#میان بسته دارد ز بهر جفاS}(210/5) {Sز پیکار سر برمگردان که من#فدی کرده دارم بدین کار تنS}(217/5) {Sکه تا شاه گشتاسپ را داد تخت#میان بسته دارم بمردی و بختS}(260/6) {Sچو ما را که پوشیده داریم روی#برهنه بیاورد ز ایوان بکویS}(317/6) {Sیکی شارستان کرده دارد ز سنگ#که نباید آن هم ز چنگ پلنگS}(44/7) {Sور ایدونک گم کرده دارند راه#بخواهند بردن همی از تو گاهS}(292/7) {Sابا سرخ ترکی بد او گربه چشم#تو گفتی دل آزرده دارد بخشمS}(369/8) {Sهمان خوک بینی و خوابیده چشم#دل آگنده دارد تو گویی بخشمS}(21/9) {Sشما را چرا بیم باشد ز شاه#به گیتی پراکنده دارد سپاهS}(243/9) چنانکه از شواهد فوق پیداست فعل کمکی«داشتن»با صورت ساده و مرکب افعالی چون«بستن»،«کردن»،«پوشیدن»،«آزردن»،«آگندن»مجموعا یک ترکیب و ساخت فعلی تازهای ایجاد کرده است که از نظر معنی و کاربرد دقیقا با صورتهایمستعمل و متناظر آن در فارسی میانه،سغدی و خوارزمی و گویشهای امروز حاشیۀ دریای خزر منطبق است و امروزهمیتوانیم آنها را نوعی خاص از ماضی نقلی به حساب آوریم."