چکیده:
هوسرل ـ حداقل در دوره سوم حیات فکری خود ـ متقاعد شده بود که سوژه در مرکز فلسفه قرار گرفته است و فلسفه چیزی نیست جز شناخت اگو. همین شاخصه دکارتی، هوسرل را به یکی از سرآمدان اندیشه مدرن بدل می سازد. اما در دوره معاصر، این اگوی مرکزی و همراه با آن اندیشه مدرن توسط پساساختارگرایان همواره به چالش کشیده شده، و در این میان بحث های لکان به خاطر تمرکز بر روان کاوی و نیز تقدم زمانی آن بر دیگر نوشته های پساساختارگرایانه حایز اهمیت است؛ افزون بر این که جدال هوسرلی ـ لکانی را می توان نماینده ای از جدال فراگیرتر بین مدرنیسم و پست مدرنیسم دانست. در این مقاله، ابتدا به ایده مرکزی لکان در نفی و انحلال سوژه دکارتی می پردازیم و سپس با توضیح نظریات هوسرل، خواهیم دید که وی چه راه برون رفتی در مقابل قواعد بازی روان کاوی لکان ارایه می دهد. هوسرل با تقلیل پدیده شناختی رویکرد طبیعی نهفته در بطن علوم طبیعی (ازجمله روان کاوی) پدیده شناسی را در بعدی متمایز و در جایگاهی برتر نسبت به این علوم قرار می دهد. بار این دفاعیه را فرایند برکشیدن اگوی تجربی به اگوی استعلایی به دوش می کشد
خلاصه ماشینی:
"خود لکان این مرحله را چنین توصیف میکند:«مرحلۀ آینهدرامی است که نیروی درونی آن از نابسندگی به آیندهنگری رسیده است-و برای سوژۀ گرفتار در دام تعیین هویت مکانی،زنجیرۀ خیالاتی را فراهم میسازد که از یک تصویر بدن پارهپاره به شکلی از تمامیت آن گسترش مییابد که من آن را تمامیت ارتوپدیک مینامم،و در نهایت،منتهی به فرض زرۀ هویتی بیگانه شونده میشود که ساختار دقیقش کل رشد ذهنی سوژه را مشخص خواهد کرد.
چنانکه ذکر شد،تصویر بازتابی در مرحلۀ آینه،در حقیقت هویتی ساختگی و تحمیلی را بر کودک بار میکند که در ادامۀ حیات وی موجب ناسازگاری و تنش درونی میگردد؛«تصویر درون آینه سرابی از اگو و حاکی از این است که نیروهای هماهنگ نهفته در فرد نهایتا تحقق خواهد یافت.
اگوی پدیدهشناختی حاصل رویکرد طبیعی است و از صافی تقلیل نمیتواند عبور کند،اما در آثار بعدی هوسرل دیدگاه خود را از این شایبۀ اصالت پدیداری پیراسته،صریحا به اگوی استعلایی موجود قایل میشود؛اگویی که با تکیه بر عمل تقلیل مورد مشاهده و ادراک بازتابی قرار میگیرد: «هوسرل معتقد بود که با انجام تقلیل،شخص میتواند واقعا اگوی محض را متمایز از اگوی تجربی و طبیعی به گونهای شهودی درک کند» )071:0002,narlM( ؛ یعنی درحالیکه اگوی تجربی سراسر رویکرد طبیعی را فراگرفته است،با خروج از رویکرد طبیعی و تقلیل اگوی تجربی،به حیطۀ ویژۀ اگوی استعلایی قدم مینهیم.
با توضیحات قبلی مشخص میشود که این خودآگاهی کاذب بوده،ریشه در«از خود بیگانگی»دارد؛و روانکاوی لکان در حقیقت روند این«از خود بیگانگی»را توضیح میدهد،اما خودآگاهی حقیقی-که همان خودآگاهی استعلایی است-پس از رهایی از اگوی تجربی و تبدیل شدن به اگوی استعلایی رخ میدهد و پدیدهشناسی نیز درصدد نشان دادن امکان این امر است."