چکیده:
مساله امکان استدلال و توجیه عقلی در اخلاق، به عرصه ای برای اختلاف دیدگاه فلسفه های اخلاق معاصر بدل شده است. هیر (Hare) برآن است درحالی که شهودگرایان مانند مور، راس و پریچاد با بی واسطه دانستن شناخت خوب و بد راه را برای استدلال در اخلاق می بندند، احساس گرایان با محور قرار دادن احساس و عاطفه و تاکید برآزادی در انتخاب عمل همین راه را می پیمایند. توصیف گرایان و از جمله طبیعت گرایان نیز، هرچند با خبری دانستن گفتارهای اخلاقی، امکان استدلال در اخلاق را می پذیرند اما بهای آن را با نفی یا محدودکردن آزادی فاعل در انتخاب عمل می پردازند. او مدعی است می خواهد هم آزادی فاعل را بر منصب پذیرش بنشاند و هم امکان استدلال در اخلاق را تبیین کند. بدین سان هیر برای تامین عقلانیت در اخلاق، به اصل عدم تناقض و سازواری توسل می جوید و فرمان های اخلاقی را «توصیه هایی تعمیم پذیر» معرفی می کند. داوری یکسان در وضعیت های مشابه، شرط سازواری در اخلاق است که تعمیم پذیری و امکان استدلال در آن را در پی دارد. هیر در پی آن است با روش تحلیل زبانی نشان دهد که همانند گزاره های خبری، میان جمله های امری و اخلاقی نیز روابط منطقی استلزام و سازواری برقرار است. از این منظر، شرط موجه بودن داوری های یک شخص آن است که با سایر داوری های او تناقض نداشته باشد و از همگان در موقعیت های مشابه، انتظار یکسانی داشته باشد. هدف این مقاله، تبیین و تحلیل و نقد ساز و کار های هیر برای تامین عقلانیت و امکان استدلال اخلاقی و چالش های او با مکاتب رقیب است.
خلاصه ماشینی:
"هیر نیز تحت تأثیر این جریان فکری،استدلال در علم اخلاق را به دلیل حاکم بودن روابط منطقی استلزام و سازواری بر احکام اخلاقی امکانپذیر دانسته است )5:3691,erah( مقدمۀ 2:جملههای خبری،محکوم قواعد منطقی استلزام و سازواری هستند.
اما دربارۀ اینکه چرا احکام اخلاقی و اوامر زیرمجموعۀ زبان توصیهگرند،دلیل اصلی هیر این است که جملههای امری،مانند احکام اخلاقی،دربارۀ عمل انسان هستند(رک:هیر،1383:57)از نظر او احکام ارزشی اگر بخواهند راهنمای عمل باشند،دست کم مستلزم یک حکم امریاند(وارنوک،1380:146) و درست از همینروست که هردو پاسخهایی به درخواستهای عملی هستند )55^3691,erah( .
روش هیر این است که پس از بیان شباهتهای میان اوامر و احکام اخلاقی،منطق حاکم بر جملات امری را بر احکام اخلاقی ساری و جاری میداند اما به نظر میرسد وی تحت تأثیر کارناپ که در آغاز مقاله و در بحث احساسگرایی و امکان استدلال اخلاقی به آن اشاره شد،بیش از حد بر شباهت بین اوامر و احکام اخلاقی تأکید کرده و از تفاوتهای آنها غافل مانده است.
هیر برای تبیین نسبت میان اعتقاد به تعمیمپذیری احکام اخلاقی با معنای توصیفی یا توصیهای آنها، چهار نظریه را مطرح میکند: (1)نظریهای که معتقد است گفتارهای اخلاقی، احکامی تعمیمپذیرند و بنابراین عقلا قابل دفاع و موجه هستند.
بدینسان،هیر وظیفۀ فلسفۀ اخلاق را نشان دادن سازگاری نظریۀ 1 و2 میداند )81-71:3691,erah( به نظر میرسد ادعای هیر در مورد نظریۀ 3،یعنی اینکه واقعگرایی و اعتقاد به اخباری بودن احکام اخلاقی به سلب آزادی انسان در گزینش عمل منتهی میشود قابل مناقشه است."