چکیده:
انحاء نسبت های مفهومی، ثبوتی، اثباتی، انگیزشی و ... میان دین و اخلاق، در طول تاریخ و دست کم از زمان افلاطون به این سو، مورد اقبال متفکران بوده است؛ چه این که هر دو متکفل صلاح و فلاح انسان این جهانی بوده و بسته به میزان استغنا یا حاجت مندی به دیگری، نظم و نسق متفاوتی پی می افکنند. مطابق یکی از این تقریرات و با اتکا به دلایلی چون حاکمیت مطلق الهی، خالقیت خداوند، قیام عرض به عرض و اتصاف افعال به ویژگی های متضاد، ثبوت مصداقی ارزش ها و هنجارهای اخلاقی متوقف است بر پاره ای از گزاره های دینی. اما وابستگی وجودشناسانه اخلاق به دین، حتی در قرائت های تعدیل یافته آن ـ که به طور مثال، خدا را بسان واضع و قانون-گذار قواعد اخلاقی در نظر می گیرد ـ هیچ یک تاب و توان فائق آمدن بر نقدها و اشکالات پیش رو، همچون خودسرانه شدن اوصاف اخلاقی افعال را نداشته اند.
خلاصه ماشینی:
"مطابق یکی از این تقریرات و با اتکا به دلایلی چون حاکمیت مطلق الهی،خالقیت خداوند،قیام عرض به عرض و اتصاف افعال به ویژگیهای متضاد،ثبوت مصداقی ارزشها و هنجارهای اخلاقی متوقف است بر پارهای از گزارههای دینی،اما وابستگی وجودشناسانۀ اخلاق به دین،حتی در قرائتهای تعدیل یافتۀ آن-که بهطور مثال،خدا را بسان واضع و قانونگذار قواعد اخلاقی در نظر میگیرد -هیچیک تابوتوان فائق آمدن بر نقدها و اشکالات پیشرو،همچون خودسرانه شدن اوصاف اخلاقی افعال را نداشتهاند.
و البته هنوز پاسخ این پرسش ناگفته میماند که چرا خدا مهرورز است؟آیا راهی جز پذیرش حسن و قبح ذاتی خواهیم داشت؟ حل تعارض میان سه گزارۀ پیشگفته،تنها منوط به نفی گزارۀ 2 نیست؛بلکه برخی چون کویین بر آن شدهاند که مقدمۀ 3 را-یعنی دلالت شهودات ما بر اینکه در هیچ جهان ممکنی،شکنجۀ رقتبار یک کودک بیگناه الزامی نخواهد بود-انکار نمایند )95-85.
سودگرایی اصولا به این دلیل نقد میشود که مستلزم وجود احکام متضاد درباب شهودات اخلاقی ماست و اینکه ممکن است سودگروی،در برخی موارد روا بدارد یا حتی الزام نماید عهدشکنی را یا کشتن یک فرد بیگناه را به دلایل سودمحورانه؛و چنانکه میدانیم،اسمارت با آسودگی تمام بیان میکند که آنچه باید کنار گذاشته شود،شهودهای ما انسانهاست،نه این تئوری )85.
اما آیا به هر حال،جهانی وجود خواهد داشت که در آن،فعلی با وجود آسیبها و آلامی که برای دیگر انسانها ایجاد میکند،از سوی خدا امر شده و درنتیجه،الزامی اخلاقی باشد؟به نظر میرسد که نکتۀ مهمی از همان آغاز مغفول مانده است که البته التفاد به آن، برخلاف گزارۀ 2،گزارههای مستلزم دلبخواهی شدن ارادۀ خدا را نفی خواهد کرد."