خلاصه ماشینی:
"46 این در حالیست که الگوهای ضدطبیعتگرایانه هرمنوتیک، پدیدارشناسی و رویکردهای پستمدرن، به موضوعات انسانی و اجتماعی، با تأکید بر تفاوتهای اساسی موضوعی و روشی میان موضوعات انسانی-اجتماعی و طبیعی همچون معنامندی، قصدیت و برساختگی تاریخی ـ اجتماعی بر مبنای زبان، قدرت و گفتمان، مطالعة موضوعات انسانی ـ اجتماعی را با مفروض قرار دادن عینیت طبیعی و قابل شمول بودن درقالب قوانین عام و ضروری طبیعت و قابل شناخت ازطریق مشاهدة تجربی بدون قضاوت اخلاقی و ارزشی محقق را ناممکن درنظر میگیرند.
55 هابز ازمنظر معرفتشناختی، با طرح و دفاع از رویکردی طبیعتگرایانه در مورد رابطة زبان انسان و واقعیت تجربی و تأکید بر تطابق مقولات ذهنی و مفاهیم زبانی با واقعیت محسوس تجربی، دیدگاه فلسفة سنتی مدرسی در مورد ذوات، مثل یا ایدههای عقلانی بهمثابه حقایق عینی عالم خارجی که تنها ازطریق قوة عقل قابل شناخت هستند را زیر سؤال میبرد و در مقابل، اطلاق و عمومیت موجود در مفاهیم و ایدهها را فقط ناشی از نامگذاری دانسته و از ضرورتهای ذهن و زبان انسان درنظر میگیرد که متضمن کاربرد مفاهیم کلی و عمومی در اشاره به جزئیات زیادی است که انسانها در عالم تجربی با آنها روبهرو میشوند.
چرا که طبیعتگرایی با بیرون راندن اخلاق و ارزشها از حوزة معناداری علمی سپس انکار مبنای واقعی و عینی برای آنها، در قدم بعدی، سعی دارد تا با فروکاستن آنها به امور طبیعی، صرفا به توصیف این امر بپردازد که انسانها هنگام پدیداری قضاوتهای اخلاقی چه میکنند و علت اینکه مجموعهای از ارزشها را بهمثابه ارزشهای موجه میپذیرند، چیست؟ 92 طبیعتگرایی با فروکاستن گزارههای ارزشی افراد در مورد خوبی و بدی، خیر و شر، فضیلت و رذیلت به احساساتی همچون شادیوغم و لذتودرد در نزد گویندگان، صرفا به تبیین تجربهگرایانه علل مختلف صدور گزارههای ارزشی ازجانب افراد میپردازد."